گردآوری و نگارش: فرید شولیزاده
روزنامه مردم سالاری ۱۳۸۷
جاویدان خرد چیست؟
متن <پهلوی> جاویدان خرد (یا پند نامه هوشنگ شاهنشاه بینشور پارس) نوشتاری است منحصر به فرد،در قالب یک پند نامه اوستایی، در باب منطق عملی که از فرهنگ ایرانیان باستان به یادگار مانده... از آنجائیکه نام اوستا را می توان ترکیبی از ریشه واژه های اوستایی آیو(دیرپایا) و ویستی (خرد) گرفت، بنابر این در اینجا ما بنوعی با یک اوستای منطقی منحصر به فرد با زبان پهلوی سروکار داریم! خصوصاً وقتی که می بینیم این کتاب منطق عملی نه به دین مزدیسنی و خود اشو زرتشت، بلکه به پیشینیان وی یعنی هوشنگ پیشدادی(نخستین قانونگذار هوشیار) ،پسر کیومرث منتسب بوده است که در عرصه تاریخ راه جداگانه ای را پیموده است. راجع به زمان تأليف و مؤلف اين كتاب هم مانند بسياري ديگر از كتابهاي پهلوي، معلومات صحيحي در دست نداريم. جاویدان خرد مجموعه اي از حكمتهاي عملي و اندرزها و تعاليم اخلاقي بوده كه ظاهراً در ادبيات پهلوي به ديدة تجليل و تقدير در آن مينگريسته اند. و اين نظر در ادبيات عرب نيز انعكاس يافته به طوري كه دربارة اصل و منشأ و همچنين كيفيت ترجمة آن حكايات افسانه مانندي روايت كرده اند. براي اينكه نمونهاي از اين گونه روايات در دست باشد و ضمناً معلوم شود كه ايرانيان تا چه اندازه به اين گونه كتابهاي اخلاقي قدر و قيمت مينهاده اند و چگونه اين نظر به محيط پس از حمله تازیان نيز سرايت كرده و اعراب را هم به احترام اين آثار واداشته است
در این کتاب نصایح و وصایای هوشنگ به پسرش تهمورث(تخموروپ = پهلوان ببر مانند) نقل گردیده بوده است. در کتاب دساتیر (کتاب دستور آذرکیوان) نیز مندرجات کتاب هوشنگ پیشدادی تحت همان نام جاویدان خرد در 38 فقره آورده شده است گرچه در کلّ مندرجات دساتیر را نمی توان قابل اعتماد دانست و استاد پورداوود متن وزبان آنرا مجعول دانسته است، در روایات اسلامی تحت عنوان نصایح لقمان (دانای درشت اندام) به پسرش این کلمات بهتر بر جای مانده است.
آنچه امروزه از کتاب جاویدان خرد برای ما باقی مانده برگردانی است به عربی که توسط
ابوعلى احمد بن محمد بن يعقوب بن مسكويه رازى صورت گرفته و در کتابی بنام آداب الفرس نقل شده است، ابن مسكويه, آشنايى خود را در نوجوانی با جاویدان خرد,از طریق کتاب (استطاله الفهم) از ابوعثمان جاحظ (160ـ 255هـ,ق) دانسته كه در آن كتاب جاحظ كلماتى از جاويدان خرد نقل نموده و كتاب جاویدان خرد را بسيار ستوده بود ، شاید بتوان دلایل توجه ابن مسكويه به جاویدان خرد به اين دلایل دانست كه:1. ابن مسكويه زرتشتى بوده كه اسلام آورده و سرگشتگى و تحيرى در دل خود نسبت به مجد و عظمت ايران داشته و پاره اى از رواياتش ناشى از سرگشتگى و تحير (نوازع) او به مجد و عظمت ايرانيان بوده 2. او در خاندانى زيسته كه از ميراث فرهنگ ايران ساسانى سيراب شده بود و به علاوه خود او نديم ابومحمدحسن بن محمدمهلبى وزير معزالدوله ديلمى و در خدمت پادشاهان آل بويه بوده و باید دانست که ديلميان همواره در فكر اعاده مجد و عظمت ايران باستان و برقرارى انديشه و فرهنگ ايران زمين در برابر دولت عربى عباسيان بوده اند.
ابوعلى دیرزمانی در پى تحصيل كتاب جاويدان خرد بوده تا آنكه آن كتاب را در فارس در نزد موبد موبدان فارس مى يابد و نسخه اى از آن را براى خود تهيه مى نمايد،با توجه به اينكه اين نسخه در نزد موبد موبدان بوده, قطعاً به زبان پهلوى بوده و این گمان می تواند مطرح شود که جاویدان خرد فعلى حتی میتوانسته ترجمه خود ابن مسكويه باشد؟؟
البته ابن مسکویه مى نويسد كه ابوعثمان جاحظ از قول واقدى [ابوعبدالله محمد واقدى] مورخ و محدث عرب كه مورد توجه يحيى برمكى بوده و مؤلف كتاب هاى مغازى و فتوح الشام و فتوح مصر است روايت كرده است كه فضل بن سهل سرخى (ذوالرياستين) به او گفت: وقتى مأمون در خراسان به خلافت خوانده شد, پادشاهان هدايايى براى او فرستادند از آن جمله شاه كابلستان نيز به عنوان هديه مرد دانشمند و حكيمى به نزد او فرستاد و نامه اى به مأمون نوشت و در نامه خود نوشته بود هديه اى كه به دربار خليفه فرستاده ام, از آن بهتر و عالى تر و ارجمندتر در روى زمين يافت نمى شود. مأمون تعجب كرد و به فضل گفت از اين شيخ بپرس كه با خود چه دارد؟ شيخ پاسخ داد كه من با خود جز علم خود چيزى ندارم. خليفه گفت علم تو چيست؟ گفت تدبير و رأى و راهنمايى. مأمون او را اكرام و احترام به سزا داشت و در موقع جنگ با برادرش محمدامين با اين شيخ كه (دوبان) نام داشته است, به مشورت پرداخت. چون رأى او صائب درآمد و آثار دانش او بر مأمون مشهور گرديد, صد هزار درهم به او انعام داد كه ذوبان آن را نپذيرفت و گفت من از خليفه چيزى مى خواهم كه برابر اين صدهزار درهم و بلكه افزون از آنست. مأمون پرسيد آن چيست؟ گفت كتابى است كه در خزائن زير ايوان مدائن يافت مى شود. در سال 204هـ.ق كه مأمون به بغداد رفت, دوبان خواهش خود را يادآورى نمود, و نشانى هاى محل گنجينه را برشمرد. مأمون مأمورانى برگماشت كه محل مزبور را كاويدند و از آن جا صندوقچه اى مغفل از آبگينه سياه به دست آوردند و نزد مأمون آوردند. حسن بن سهل روايت مى كند كه مأمون در حضور من دوبان را احضار نمود و گفت منظور تو اين صندوقچه است: گفت آرى. مأمون گفت برگير و برو. دوبان صندوق را در نزد مأمون گشود و از ميان آن كتابى بيرون كشيد كه صد ورق بود. برداشت و برفت و صندوقچه را باز گذاشت. حسن بن سهل مى گويد: بعد از رفتن او من نيز به خانه او رفتم و از اين كتاب سؤال نمودم. ذوبان جواب داد كه اين كتاب جاویدان خرد است كه گنجور وزير ملك ايرانشهر از حكمت قديم فراهم آورده است. از وى خواستم كه كتاب را براى مطالعه و ترجمه در اختيار من قرار دهد. دوبان به تدريج تا سى ورق از كتاب را در اختيار من قرار داد كه خضر بن على آنها را ترجمه كرد و من نوشتم ولى دوبان از دادن بقيه اوراق كتاب, امتناع نمود, و فقط موفق به ترجمه همين سى ورق شديم. اين خلاصه و مفهوم داستانى است كه ابوعلى مسكويه رازى آن را در حكمه الخالده در پايان جاودان خرد (در ص18ـ22) آورده است...
انوشه روان،استاد رشید شهمردان در کتاب فرزانگان زرتشتی پیرامون جاویدان خرد چنین نقل می کند: فرزانه دوبان ی بود دانشمند و زرتشتی،دارای مدارج کمال و مقامات روحانی .در دوره مامون عباسی در خدمت مرزبان کابل می زیست ، وی اوستا و پهلوی نیکو می دانست ،بخشی از کتاب پهلوی جاویدان خرد به کمک او به عربی ترجمه گشت شیخ ابوالفضل وزیر اکبر شاه گورگانی در آئین اکبری راجع به او چنین می نویسد : چون مامون بر خراسان چیره دست آمد ، سران هرسو،ارمغانی به درگاه فرستادند.
مرزبان کابل فروهیده مردی دوبان نام را به پیغام گذاری فرستاد ودر نیایش نامه چنان برنگاشت که شگرف تحفه که گرامی تر از او نشان ندهند روانه درگاه والا گردانیدم.
خلیفه از این آگهی دستور خود سهل را ،به پژوهش بر گماشت، چنان پاسخ یافت که همانا ستایش من خواسته .گفتند نام تو چیست و این پایه از کجاست . گفت خرد روشن وتدبیر درست ورهنمونی راست و چندین داستان آگهی برخواند . همکنان در شگفت ماندند و در آن هنگام که خلیفه بسیج پیکار محمد امین برادر در سر داشت و که ومه او را از آن باز داشتی ،راز با دوبان در میان نهاد واو بیان روش رفتن عراق وآراستن صفوف نبرد دلنشین گردانید.گزارش او گره گشای دلبستگیها آمد.مامون نوازشی فرمود ، فراوان زر، ببخشش او نامزد ساخت .
او عرضه داشت آئین خدیو ما نیت که ایلچی چیزی برستاند،لیکن کتاب جاودان خرد که زاده ی عقل دوربین هوشنگ است در مداین نشان دهند ،چون آن دیار گشوده آید به دست آورده به من کرامت فرمایی او نپذیرفت.مداین بر گرفتند . وانمود که فلان جانب شهر نزدیک بهمان درخت بزرگ سنگی است ،آنرا بردارند واینقدر به کاوند.خانه ای پدید آید گوناگون صندوق وفراوان کالا در او. دست برو نیالانید که هنگام بر گرفتن آن نرسیده . در فلان گنج خانه صندوقی است این پیکر ،بر داشته آورند که نامه والا در آنجاست . مردم کارآگاهان سیر چشم فرستاد. گفته بی کم و کاست پدید آمد . برخی از آن به کوشش فضل به تازی زبان آمد واز بسکه منش دوبان گرامی بود نگذاشت که ترجمه به انجام رسد."
از قرار معلوم یک ثلث کتاب جاویدان خرد از پهلوی به عربی وآنگاه به فارسی ترجمه شده است و بقیه آن که شاید از اسرار بوده و فرزانه دوبان صلاح نداشته به دست جدید دینان بیفتد ،اجازه نداد ترجمه گردد و متاسفانه اینک موجود نیست واز مندرجاتش کسی را آگاهی نیست ...
نقل است زمانی که مامون این کتاب را بخواند گفت:
فاین تمامه؟ هذه و الله هی الحکمته،لا ما نحن فیه من لی السنتنا فی فجوات اشداقنا...
پس باقی این کتاب کجاست؟
بخدا سوگند این دانش است،نه آنچه که ما داریم،که زبانهای خود را در گودیهای چانه می گردانیم و آنرا حکمت می نامیم...
ظاهراًً ابن مسكويه خود ترجمه ديگرى از جاويدان خرد از زبان پارسى دوره ساسانی(پهلوى) به عربى نموده است و اين ترجمه ارتباطى به ترجمه حسن بن سهل نداشته است و ترجمه و تحرير حسن بن فضل على الظاهر از بين رفته است...
ترجمه هایی چند به فارسی از روی کتاب جاویدان خرد صورت گرفته است از آن جمله ترجمة تقي الدين محمد شوشتري است كه به اهتمام دكتر بهروز ثروتيان در سال 1355 خورشيدي چاپ و منتشر شده است و حاوی سخنان بزرگمهر و وصيت بزرگمهر به سوي كسري نیز می باشد و بسيار آموزنده و دلنشين است.
عقل كلّي و عقل جزئي در مكتب جاویدان خرد: تفكيك ميان عقل كلّي يا ذات عقل يا عقل نخستين و عقل جزئي يا عقل استدلالگر سابقهاي بس طولاني در نزد دینورزان و بینشوران دارد.به عقيدهي اشراقیون، انسان بايد از عقل جزئي و استدلالگر خود استفاده كند، فقط بدين منظور كه از آن درگذرد و به شهود عقلي ذات پروردگار، يعني علم بيواسطه رسیدن به آفریننده برسد. عقل استدلالگر، عليرغم همهي كارآمدهايي كه دارد، نزديكترين وسيلهي وصول به حقیقت نيست و نميتواند باشد. نزديكترين وسيله شهود عقلي است. در تحليل نهايي، فايده و هدفِ عقلِ استدلالگر ايجاد اوضاع و احوالِ دروني و بيرونياي است كه موجب تبدّل و تحوّل خود عقل استدلالگر به شهود عقلي شوند. عقل استدلالگر همان چراغي است كه، به تعبير پورسینا، راهِ خود را براي فراتر رفتن از خود روشن ميكند. پس، استدلال و علم حصولي وسيلهاي است كه ما را به شهود عقلي ميرساند و اين شهود عقلي، به نوبهي خود، نزديكترين وسيلهي وصول به حقیقت است.حضرت مولانا در این باب می فرماید: زيركي بفروش و حيراني بخر زيركي ظنّ است و حيراني بَصَر
عقل چون شحنه است چون سلطان رسيد شحنهي بيچاره در كُنجي خزيد
عقل سايهي حق بود حق آفتاب سايه را با آفتاب او چه تاب از اين حيث، عقل استدلالگر ارزش فراوان دارد اما اگر آن را نزديكترين وسيلهي وصول به هدف تلقي كنيم (يعني شأن شهود عقلي را به او نسبت دهيم) يا اگر وجود هدف را انكار كنيم و عقل استدلالگر را فقط وسيلهي پيشرفت قلمداد كنيم، اين عقل و زيركي، دشمن ما ميشود و كوري معنوي، شر اخلاقي، و فاجعهي اجتماعي به بار ميآورد.
از دیدگاه این قلم بصيرت عقلي و عقل استدلالي دو قوه نيستند، بلكه تفاوتشان به كمال و نقصان است. اولي به معناي رسوخ به كُنه حقيقت است؛ و دومي به معناي تحقيق و قيل و قال و بحث و فحص است. در يكي از سخنان پور سینا هم آمده است كه: «با چراغِ كلام و فهم بايد از كلام و فهم فراتر رفت و در طريق يافتن حقايق گام نهاد».
اما خود اين بصيرت يا شهود عقلي بنا بر تعریفی که از جاویدان خرد بر می تابد،دقيقاً، چگونه چيزي است؟ ميتوان گفت: نوعي درك يا علم بيواسطه و غيراستدلالي و غيراستنتاجي است؛ نيز ميتوان گفت: قدرت يا تواناييِ داشتنِ علمي بيواسطه و مستقيم و بدون استفاده از عقل استدلالي، به يك چيز است؛ و باز ميتوان گفت: علم يا بصيرت فطري و غريزي، به يك چيز است، بدون اينكه در آن از اندامهاي حسی، تجارب عادی و متعارف و عقل استدلالی استفاده شده باشد. استنباط اشخاصي همچون استاد ملكيان در اين خصوص اين است كه اين قبيل تعابير ما را به تصور اجمالي و مبهمي از بصيرت يا شهود عقلي ميرسانند اما متاسفانه تصور روشن و دقيقي از آن به دست نميدهند.
ده گزیده از ترجمان جاویدان خرد:
1)هر کس که آغاز کار را شناخت پروردگار را سپاس گوید و هر کس پایان کار را بداند اخلاص ورزد و هر کس بداند کامیابی در چیست به فروتنی گرود.
2)بنیاد ایمان در شناخت پروردگار نهفته است.
3)دانشهای این جهان بر چهار باب است:
یکم:دانش گفتار،دانش کردار،دانش پندار
دوم:خود شناسی
سوم:آغاز شناسی
چهارم:انجام شناسی
4)بدان پسر که کردار نیک بر چهار ستون استوار است:دانش،کار،نهاد پاک،پرهیزکاری.
5)مرد آزمند بینواست و برهنه هرچند خواسته و دارایی همه جهان از آن او باشد و بهترین جامه بر تن پوشیده باشد... و مرد خرسند توانگر است هرچند گرسنه باشد و برهنه.
6)انسان به چهار خصلت کامل شود:شرافت خانوادگی،روح متجدد،دستی گشاده،راستگویی
7)راستگویی مردمان در حال خشم دانسته می شود.
8)چون بدی کردن به مردمان را آسان شمردی از ایشان نیز نباید چشم نیکی داشته باشی.
9)نیرومند ترین چیزی که خرد را جلا می دهد فرا گرفتن دانش است.
10)نشانه ایمانی قوی به راستی پیکار با دروغ است.
یاری نامه:
1): تاریخ زرتشتیان،فرزانگان زرتشتی ، استاد رشید شهمردان
2): متن جاویدان خرد ، ترجمه ابن مسکویه ، به اهتمام دکتر بهروز ثروتیان
No comments:
Post a Comment