Sunday, January 21, 2024


برای خلق تفاوتها باید شجاع بود باید خط شکن بود. همه مرزهای باید و نباید را در هم نوردید

هیچ چیز هیچ چیزی را نباید بعنوان مقدس باقی گذارد. همه تابوهای پوسیده این جامعه سیاه فکر را باید خورد کرد و در هم شکست

تا نور بتابد در این تاریک خانه و در نبود انگلها و کرم ها زندگی دوباره روئیدن آغاز کند

ف.ش

Monday, January 08, 2024

مفهوم زندگی

 


اینکه سال‌ها تنها باشی و بدونی که هیچکس و هیچ چیزی حتی در سخت‌ترین شرایط هم قرار نیست به کمکت بیاد و بفهمی که فقط خودت هستی و خودت، و باید تحت هر شرایطی فقط به خودت متکی باشی، مفهوم زندگی و نگاه آدم به انسان‌ها را از ریشه دگرگون میکنه
وقتی به این نقطه رسیدی، میتونی از تو تاریکی گور برخیزی و دوباره روشنایی زندگی را تنفس کنی

ف.ش

Wednesday, June 28, 2023

پاکیزگی در دین زرتشتی


شماره جدید چهره نما نشریه مرکز زرتشتیان کالیفرنیا مقاله ای از این قلم با نام: پاکیزگی در دین زرتشتی نسخه اولیه این نوشتار دوازده سال پیش در ماهنامه فروهر منتشر شده. ویرایش تازه و روزآمد آن پس از یک سال بازنگری در دسترس است.

ف.ش


https://www.czcjournal.org/ 

Monday, March 27, 2023

Our Moral Fate: Evolution and the Escape from Tribalism


قبیله گرایی بسیار بدتر از اختلاف نظر یا حتی اختلاف نظر عمیق است. اگر من با شما اختلاف نظر داشته باشم، باز هم ممکن است با احترام با شما رفتار کنم به حرفتان گوش دهم و سعی کنم که با چانه زنی و مصالحه حد وسط را بگیرم تا سازش کنم اما در قبیله گرایی کسی را که با شما اختلاف نظر دارد صرفاً در اشتباه نمیدانید بلکه او را به طور اصلاح ناپذیری احمق و ناآگاه یا به طور علاج ناپذیری فاسد ریاکار و حتی شرور میشمارید. در این صورت نظرات آن فرد را نادیده میگیرید چون او را شایسته بحث و گفتگو نمیدانید. در شدیدترین حالت این امر به انسانیت زدایی از دیگری می انجامد. به نظر ما انسانها عاقلند و میتوان برای آنها دلیل و برهان آورد؛ بنابراین وقتی کسی را از دایرهٔ موجوداتِ عاقل طرد میکنیم از آنها انسانیت زدایی میکنیم

.... قبیله گرایی به دو دلیل دموکراسی را تهدید میکند دلیل اول این است که از گوش سپردن به «دیگری» و گفتگو با او جلوگیری میکند و دیگری را نامعقول و خارج از دایره موجودات عاقل میشمارد، بنابراین امکان چانه زنی و مصالحه که برای دموکراسی اهمیتی حیاتی دارد از بین میرود. دلیل دوم این است که هر اختلافی را شبیه به بازی حاصل صفر می داند ـ پیروزی من دقیقاً برابر با شکست شما است و برعکس ـ و فکر میکند که همۀ اختلافها سناریویی آخرالزمانی دارند. به عبارت دیگر ذهنیت قبیله گرا تصور میکند که در نوعی وضعیت اضطراری تمام عیار هستیم - نوعی رقابت بی امان مرگبار بر سرِ مهم ترین چیزهای ممکن اگر چنین طرز فکری داشته باشید و نتیجه قطعی اختلاف را پیروزی یک طرف و شکست طرف دیگر بدانید نه تنها در پی چانه زنی و مصالحه برنخواهید آمد بلکه به آخر خواهید زد وقتی فکر کنید که پای مرگ و زندگی در میان است دیگر به هیچ قید و بند اخلاقی ای پایبند نخواهید بود.

آلن بوكانان، استاد فلسفه در دانشگاه آریزونا و نویسنده کتاب  تقدیر اخلاقی ما، تکامل و فرار از قبیله گرایی


Allen Buchanan
Our Moral Fate: Evolution and the Escape from Tribalism
2020 MIT

Monday, March 20, 2023

نوروز پیروز


باشد که فرارسیدن بهار و زایش دگربار زاستار(طبیعت) با رویش جوانه‌های امید و گسترش روشنایی در زادبوم ما همراه شود.
روزگار ما و ایران به از این باد.
نوروزتان پیروز
ف.ش




Friday, March 10, 2023

Secularism


بسیاری از نازک اندیشان جامعه ایرانی بر این باورند که سکولاریسم با دین ستیزی هیچ میانه ای ندارد و تنها به جدایی دین از سیاست و قانون مرتبط است
اما مشخص نیست آنها چگونه بناست بدون ستیز و به چالش کشیدن صریح باورها و اعتقادات مذهبیون قوانین مذهبی را از چارچوب قانون حذف کنند؟ 
چگونه بناست بدون ستیز جلوی آموزش مذهب جلوی اجبار حجاب دختران اجبار ختنه پسران بایستند و آموزش احکام و باورهای دینی را در مدارس بگیرند؟
چه آن نسلی که در انقلاب و جنگ برای دین جان داد چه نسلی که سلام فرمانده میخواند تا فدا شود چه نسلی که گیج و پوچ شده چون به تناقض رسیده همه محصول درک ناصحیح چندین نسل جامعه ایرانی از نحوه مواجهه درست سکولاریسم با دین است.

Thursday, March 02, 2023

ارسطو: آغاز نیمی از کل است

 


Das Problem endlich einmal anzufangen, kennen Sie mit Sicherheit auch. Es ist immens schwierig, hier in Bewegung zu kommen. Nur von alleine tut sich gar nichts. Wenn der Start erstmal geglückt ist, geht es wesentlich leichter. Anfangen und nicht warten, ist das Thema. Kommen Sie vom Perfektionismus weg, denn er schadet Ihnen wesentlich mehr, als er gut tut. Nur wer anfängt, kann gewinnen. 

Tipp
Just do it! ist das erste, wunderbare Prinzip. Fange endlich an und dazu haben wir das Buch Fange endlich an zu leben!“ Genau das Thema endlich anzufangen und nie mehr zu warten, auf dass sich etwas von alleine tun wird.

بی‌گمان مشکل آغاز کار را می‌دانید. حرکت به اینجا بسیار دشوار است. هیچ چیزی به خودی خود اتفاق نمی‌افتد. وقتی شروع کنید، خیلی راحت تر می‌شود. نکته کلیدی این است که شروع کنید و منتظر نمانید. 
از شر کمال گرایی خلاص شوید، زیرا به شما آسیب بسیار بیشتری می رساند تا فایده. فقط کسانی می توانند برنده شوند که شروع کنند.

نکته
Just do it "فقط انجامش بده!"
اولین اصل فوق العاده است. بالاخره شروع کن و کتاب «بالاخره شروع کن زندگی کن!» را داریم، دقیقاً موضوعی است که بالاخره شروع کنیم و هرگز منتظر نباشیم تا اتفاقی به خودی خود بیفتد.


Saturday, February 25, 2023

چرا سقراط جام زهر را نوشید؟

 

نگاره مرگ سقراط اثر ژاک لوئی داوید 1787م

:سقراط در نگرش فلسفی خویش، خرد و دانش را برترین فضیلت میشمرد. اگرچه او می‌گفت که
من می‌دانم که هیچ چیز نمی‌دانم
I know that I know nothing
ἓν οἶδα ὅτι οὐδὲν οἶδα
اما بر این باور بود که جستجوی دانش و فضیلتی که همراه آن است، سرچشمه تمامی فضایل خوب دیگر در جهان است. از همین رو هر کس بدون فضیلت خرد و دانش عمل کند، کار و کنش او تنها از روی نادانی یوده است.

این کاوش پیوسته سقراط در زندگی و میل به واکاوی بیشترو ترویج فضیلت دانش و بینش خردگرا در میان جوانان و مردم آتن بود که حاکمان مستبد آن روزگار آتن را آشفته ساخت. حکومت از جایگاه مردمی و نفوذ اندیشه های سقراط در افکار عمومی بیمناک بود، از همین رو وی  را به بی‌تقوایی و منحرف کردن جوانان متهم کرد. محاکمه او یک محاکمه مذهبی و سیاسی بود. با وجود دفاعیات سقراط، او مجرم شناخته شد.

افلاطون که خود در جلسهٔ محاکمه حاضر بوده، در رسالهٔ آپولوژی نوشته‌است، در ابتدا اتهام سقراط به او فهمانده می‌شود و سپس سقراط در مقام دفاع از خود برمی‌آید. او منکر منحرف کردن جوانان می‌شود. سقراط در دفاعیاتش شرح می‌دهد که نه تنها عموم مردم بلکه معبد دلفی او را داناترین افراد بشر دانسته، در حالی که تنها علمی که او دارد، علم به جهل خویشتن است. سقراط می‌گوید که او منکر خدایان آتن است، او آموزاندن فلسفه و دعوت به اندیشه کردن را وظیفه‌ و خویشکاری خود می‌داند. 

در پایان قضات به سقراط حکم می‌دهند یا جام زهر را سر بکشد یا به گمراه کردن مردم و نادرستی سخنانش اعتراف کند. سقراط گزینه نخست را انتخاب کرد.

هنگام رهسپاری بسوی زندان سقراط با رد پیشنهاد فرار رو به شاگردان می‌گوید: دغدغه به خود راه ندهید و به خود بگویید که تنها جسم مرا به خاک خواهید گذاشت و نه اندیشه مرا؛ چه انسان وقتی میمیرد که اندیشه اش را دفن کنند.

افلاطون در گفتار فیدون می‌نویسد که پس از گفتن این سخنان، سقراط برای استحمام به اتاق دیگری می‌رود. پس از استحمام نیز مدتی در همان اتاق می‌ماند تا اینکه نزدیک غروب آفتاب به نزد شاگردانش بازمی‌گردد. در همین هنگام زندانبان می‌رسد و به سقراط می‌گوید که او را نجیب‌ترین و شریف‌ترین و بهترین کسانی می‌داند که به این زندان آمده‌اند: من می‌دانم که حتی در این وضع تو به من خشم نخواهی گرفت و خشم تو متوجه جنایتکاران حقیقی خواهد بود که آن‌ها را می‌شناسی. زندانبان سپس با اندوه خارج می‌شود.

سقراط از خادمی در زندان می‌پرسد که چه باید بکند و او پاسخ می‌دهد که کاری ندارد جز اینکه جام زهر شوکران را سر بکشد و مدتی راه برود تا در پای خود احساس سنگینی کند، پس از آن هم باید دراز بکشد تا زهر کار خود را بکند. سقراط در میان هیاهوی فریاد و گریهٔ شاگردان چنین می‌کند، به تدریج بدنش رو به سرد و بی‌حس شدن پیش می‌رود و لحظه‌ای بعد تکانی می‌خورد و چشم‌هایش بی‌حرکت می‌ماند...

تاثیر اندیشه و نگرش سقراط تا دیر زمانی بر فلسفه یونان باستان باقی ماند، اما اعدام او با «شوکران» توسط حکومت مستبد آن روزگار آتن همیشه یادآور خطری است که حکومت‌های ظالم و خودکامه می‌توانند برای دیدگاه‌های آزاداندیشانه داشته باشند.


Sunday, February 05, 2023

Human, all too human

 

عظمت یک هنر همانند عظمت یک زیبایی حسرت و حسادت را در دریافت کننده آن بر می‌انگیزاند. حسرت، درک پستی یک شخص در برابر یک زیبایی عظیم است. این اولین و مهم‌ترین مرحله ضروری برای رشد است که اتفاق می‌افتد.

ذهن خلاق و قوی این حس حسرت را به طور طبیعی قبول می‌کند و این نابرابری بین زشتی و زیبایی را در آغوش می‌گیرد، چون همانند یک واقعیت عینی چون روز و شب طبیعی است. او بر این حسرت به واسطه کار صادقانه و تحمل رنج غلبه می‌کند. او عاشق زیبایی است و هر چالشی را در ارتباط با آن در آغوش می‌کشد.

ذهن ضعیف و هراسناک مغلوب حسرت می‌شود، او از روشنایی حقیقت می‌هراسد و به تاریکی درون خود عقب‌نشینی می‌کند. شکست خورده از رنج، تسلیم نفرت و خشم می‌شود و در پی نابودی همه آنچه که زیبا و سالم و قوی است می‌گردد. او یادگیری را پس می‌زند و به دگماتیسم روی می‌آورد.

این رویکرد فقر را بر کامیابی و زهر را بر سلامت تحمیل می‌کند. از زندگی متنفر می‌شود و مرگ را انتخاب می‌کند زیرا همه چیز در مرگ برابر است.

Human, all too human
Friedrich Nietzsche

Saturday, February 04, 2023

philosophy of mind


A persons opinion on an object doesn’t define the object but defines the person.


دیدگاه افراد پیرامون یک شی؛ آن شی را تعریف نمی کند، بلکه خود آن شخص را تعریف می کند.

Thursday, February 02, 2023

The Shawshank Redemption


Remember, hope is a good thing, maybe the best of things. And no good thing ever dies...

Andy Dufresne, who crawled through a river of shit and came out clean on the other side.

I have to remind myself that some birds aren't meant to be caged. Their feathers are just too bright...


بیاد داشته باش، امید چیز خوبیه، شاید بشه گفت بهترین چیزهاست و چیزهای خوب هیچ وقت نمی‌میرند...

اندی دوفرین؛ کسی که از میان یک رودخانه پر از کثافت شنا کرد و از اون طرفش تمیز بیرون اومد.

بعضی پرنده‌ها برای قفس آفریده نشده‌اند، پرو بالشون بیش از اندازه نورانیه...

Saturday, January 14, 2023

The Dangerous Quest for Identity

همه‌ی انسان‌ها از خود می‌پرسند چه کسی‌اند، از کجا آمده‌اند و هویت‌شان چیست. این هویت‌طلبی مهم و مسحورکننده است، اما می‌تواند خطرناک نیز باشد. در تلاش برای تعیین چارچوب هویتی مشخص برای خود، ممکن است خود را از جهان منزوی کنم.

شاید به این نتیجه برسم که هویتم تنها در جغرافیایی خاص و با تعلق به گروهی خاص از مردم معنا می‌یابد، بر آن بخش‌هایی در من که مرا به آن گروه خاص متصل می‌کند تاکید کنم و بخش‌های دیگرم را نادیده بگیرم.

اما انسان‌ها موجوداتی عجیب پیچیده‌اند. اگر بر فقط یک بخش از هویت‌مان تمرکز کرده و تصور کنیم فقط آن بخش اهمیت دارد، نمی‌توانیم درک کنیم واقعا چه کسی هستیم. اما برای درک اینکه "که" هستم، پیشینه یک قوم تنها کافی نیست. من از بسیاری تکه‌ها ساخته شده‌ام که از سراسر جهان آمده‌اند. 

از خوراک تا فلسفه، از دارو تا هنر، بیشتر چیزهایی که ما را زنده نگه می‌دارند و زندگی را ارزشمند می‌کنند، چیزهایی‌اند که نه
 توسط اعضای قوم و ملتی خاص بلکه به وسیله‌ی مردمی از سراسر جهان ابداع شده‌اند و این درباره‌ی همه‌ی انسان‌ها صدق می‌کند.  

افرادی که در جستجوی هویت‌شان، جهانشان رابه داستان فقط یک ملت و قوم محدود می‌کنند، به انسانیت و ویژگی‌های انسانی خود پشت می‌کنند. آنان مشترکات خود با همه‌ی انسان‌های دیگر و حتی چیزهای بسیار عمیق‌تر را از ارزش تهی می‌کنند.

همه‌ی اختراعات و ایده‌های بشر طی چند هزارسال گذشته فقط پوسته‌ی رویی هویت و کیستی ماست. زیر این پوسته، در اعماق بدن‌ها و مغزهایمان، ما شامل چیزهایی هستیم که طی میلیون‌ها سال، بسیار پیش از این که انسانی وجود داشته باشد، دگرگون شده و تکامل یافته‌اند.

این رازِ ژرف خود را در هر چیزی که احساس و فکر می‌کنم به نمایش می‌گذارد. برای درک کیستی و هویتم، به جای پذیرفتن و راضی‌شدن به داستانی درباره‌ی این که چطور به قومی خاص تعلق دارم که چند هزار سال پیش در تپه‌های نزدیک رودخانه‌ای خاص زندگی می‌کردند، پذیرفتنِ این راز و تحقیق درباره‌ی آن ضروریست.

دو هزار سال پیش "ترِنس" نمایشنامه‌نویس افریقایی- رومی، برده‌ای آزادشده، هنگام گفتن این جمله، ایده‌ی کلیدی مشابهی را بیان کرد: " من انسانم و هیچ چیز انسانی‌ای برای من بیگانه نیست." هر انسانی وارث کل مخلوقات انسانی است.

برگردان: ف.ش

سرچشمه: گزیده هایی از مقاله ای مجله تایم به قلم یووال نوح حراری

TIME Magazine
 JANUARY 12, 2023
BY "YUVAL NOAH HARARI"

Friday, November 25, 2022

The born of Wrath


How can you frighten a man whose hunger is not only in his own cramped stomach but in the wretched bellies of his children?
You can't scare him – he has known a fear beyond every other.

The Grapes of Wrath, Chapter 19
John Steinbeck

چگونه می‌توان کسی را ترساند که شکمش فریاد گرسنگی می‌کشد و روده‌های بچه‌هایش از نخوردن به پیچ و تاب در می‌آید؟ دیگر چیزی نمی‌تواند او را بترساند. او بدترین ترس‌ها را دیده است

خوشه‌های خشم، فصل 19
جان استاین‌بک

Monday, October 31, 2022

آخر چه خواهد شد؟




آخر چه خواهد شد؟

فلسفی ترین پرسشی که زمینه ساز بیشترین انحرافات است تمرکز و توجه بیش از حد به آنچه «آخر» نامیده می شود یا انسان را گرفتار موهومات زندگی پس از مرگ کرده یا او را اسیر ایدئولوژی های آرمان گرا می کند یا چنان حجمی از پوچی ایجاد می‌کند که بسیاری از ارزش‌های زندگی رابی معنا می‌کند. در جهانی که نه نقطه‌ی آغازی وجود دارد نه پایان، ما تنها در ظرف زمان و مکان خودمان شناوریم. شاید به لحاظ فلسفی بهتر باشد همواره از خود بپرسیم آنچه در زمان حال انجام می‌دهیم چقدر درست است؟ و قدم درست‌تر بعدی چه می‌تواند باشد

ف.ش

Tuesday, August 09, 2022

فلسفه تاریخ



فلسفه‌ تاریخ در ایران وجود ندارد؛ اگر داشت تاریخ را مانند پلاتون، هگل، نیچه و اشپنگلر می‌خواندند و اینگونه درون ورطه تعصب نمی غلطیدن 

یعنی حرکت روح تاریخ روی زمین، آنچه از تمدن‌های پیشین بدست آوردیم و ارتقاء دادیم، نه یک جغرافیا یا مذهب را آغار و پایان جهان فهمیدن.


ف.ش

فلسفه و مغلطه ای بنام احترام به عقاید دیگران!

 


از منظر فلسفه، واژگان «احترام به عقاید دیگران» مغلطه‌ای بیش نیست.

در یک جامعه سالم و پویا آنچه مهم است «احترام به آزادی بیان» است.

‏اساساً کار فلسفه و دستگاه اندیشه‌ورزی در یک جامعه آزاد و باز، آزردنِ حماقت و به چالش کشیدن تعصب و نادانی است.

فلسفه، حماقت را به چیزی شرم آور تبدیل می‌کند.

فلسفه کاربردی ندارد جز افشا کردن پستی‌های اندیشه در تمامی اَشکالش.

ف.ش


پی‌نوشت‌:
دیوارنگاره، نقاشی مکتب آتن Scuola di Atene، اثر رافائل از مشهورترین آثار دوره رنسانس ۱۵۱۱م

Thursday, December 09, 2021

kömür


گرمای خانه‌های بسیاری از اقشار کم درآمد ترکیه در فصل سرما و حرارت گرمایش مرکزی بسیاری از مجتمع‌ها از ذغال سنگ یا به ترکی (کمور) تامین می‌شود. کمور ارزانترین سوخت فسیلی در ترکیه است.
سال‌های نخست زندگی در ترکیه، همانند اکثریت پناهجویان در خانه‌های قدیمی و ارزان حاشیه شهر زندگی می‌کردیم و وسیله گرمایش ما هم کمور بود.
زمستان دمای هوا در منطقه آناتولی ترکیه تا منفی بیست و پنج درجه زیر صفر پایین می‌رفت. دیوار خانه‌ قدیمی ما به قطر نیم متر و با قطعات سنگ ساخته شده بود، از داخل پنجره را با پلاستیک سلفون قطور ایزوله می‌کرديم، اما بازهم یخ میزد و تنها چاره آن سرمای کشنده، همان کمور بود.
کمور خرد شده را در گونی های پلاستیکی می‌گرفتیم و برای آنکه خیس نشود در انبار روی هم میچیدیم. یک یا دو گونی آن را درون یک تشت پلاستیکی می‌ریختم تا برای استفاده در دسترس باشد.
بخاری کمورسوز یک استوانه فلزی با دری به صورت صحفه گرد چدنی است و یک سطل فلزی برای سوخت که درون آن قرار می‌گیرد.
هرروز حدود ساعت پنج بعدظهر با یک بیلچه فلزی باید دو سوم سطل را با کمور و باقی را با چوب و چند برگ کاغذ باطله پر می‌کرديم.
ذغال سنگ درجه اشتعال بالایی دارد و برای روشن کردن آن نیاز به مقداری چوب و کاغذ برای ایجاد آتش و حرارت اولیه است. معمولاً همیشه همراه گونی های کمور، یک یا دو گونی چوب خرد شده هم می‌گرفتیم. ‏
عصر و نزدیک‌های غروب در روزهای سرد، بدترین زمان برای آمد و شد و آلوده‌ترین ساعت در کشور ترکیه است. سرتاسر شهر و کوچه‌ها و بام خانه‌ها پوشیده از دود سفید و سمی کمور نیمسوز دودکش خانه‌هایی است که برای پیشواز شب و گرم‌کردن اتاق، آتش بخاری کمورسوز خود را روشن کرد‌ه‌اند.
ذغال سنگ پس از اشتعال کامل، حرارت زیادی تولید می‌کند. گاهی این حرارت آنقدر زیاد است که تا فاصله دو متری بخاری هم نمیشد نزدیک شد و پوست صورت آدم را می‌سوزاند.
سوختن کمور تا نیمه‌شب ادامه داشت و گرمای آن به تدریج تا ساعت سه و چهار بامداد تمام می‌شد.
هر روز صبح نخستین کار روزانه تخلیه خاکستر برجای مانده از سوختن کمور در سطلی بیرون از خانه بود.
اما همیشه اوضاع وفق مراد نیست، کمور گازهای سمی و کشنده از خود متصاعد می‌کند، به‌ویژه اگر کامل نسوزد یا دودکش گرفتگی و مشکل داشته باشد...
متاسفانه هرسال چند صد نفر در ترکیه بخاطر استنشاق گازهای سمی ذغال سنگ جان خود را از دست می‌دهند که اکثریت از خانواده‌های کم درآمد ترکیه و پناهجویان هستند.

ف.ش
٩ دسامبر ٢٠٢١
هامبورگ

Thursday, January 21, 2021

نمایش عریانی از شرThe Sopranos

 



در مدت بیش از دو هفته ای که گرفتار کرونا بودم، در قرنطينه خانگی تمام شش فصل سریال
The Sopranos

را تماشا کردم. پیش از هر سخنی باید بگویم که اخطار سازندگان مجموعه پیرامون نامناسب بودن تماشای آن برای نوجوانان و افراد حساس به لحاظ عاطفی واقعا" جدی است و این مجموعه برخلاف آثاری ‏چون پدرخوانده و رفقای خوب که تصویری عامه پسند و سرگرم کننده از پدیده مافیا ارائه می‌دهند، یک نگاه بی پرده و واقعی به ماهیت گانگستریسم و جرم و جنایت سازمان یافته دارد.
چکیده بخواهم بگویم مجموعه سوپرانو نمایش عریانی از "شر" با تمام زشتی ها و پلیدی های پیرامونش است!
سازندگان ‏سریال با چیره‌دستی تمام، زمینه های اجتماعی و روانشناسانه شکل گیری مافیا و عناصر جامعه ستیز شکل دهنده آن را به تصویر کشیده اند. تصویرنمایی که با بازی درخشان "جیمز گاندولفینی" فقید تکمیل می‌شود.
همه‌ی تکه‌های پازل گناه از جنایت و قتل تا دزدی، فحشا، زورگیری، مواد مخدر، خیانت، حسادت، دروغ، طمع و آزمندی سیری ناپذیر، فساد و رانت‌خواری و... همگی در حالی که زیر یک پوسته نازک لوکس وخوش آب و رنگ پنهان شد‌ه‌اند، به تصویر کشیده می‌شوند. در این میان سکانس‌های جلسات روان‌درمانی آنتونیو سوپرانو در مطب روان‌پزشک خود کلاسی است آموزشی برای شناخت ریشه های تبهکاری و جنایت از جنبه روانشناسانه!

ف.ش

Tuesday, September 15, 2020

روزی که صدا و سیما حکومتی از مانکجی هاتریا، رمال و تروریست ساخت!


ده سال پیش، بهمن ماه 1388 در روزهای میانه زمستان، صدا و سیما حکومتی اقدام به پخش سریالی تحت عنوان «سال های مشروطه» کرد. روایتی تحریف شده از روزگار مشروطه با کارگردانی «محمدرضا ورزی» از عناصر امنیتی نزدیک به سپاه پاسداران که در دوره ریاست «عزت‌الله ضرغامی» به پروژه های سریالی سیما پیوسته بود. در تدوین سناریو و تولید مجموعه، از مشاوره و هم اندیشی «عبدالله شهبازی» و اقتباس از آثار وی چون مجموعه کتاب «زرسالاران پارسی و یهودی» هم یاری گرفته شده بود.
کسانی که دستی در پژوهش تاریخ معاصر ایران دارند، نیک آگاهند که «عبدالله شهبازی» همانند «ناصر بناکننده»(پورپیرار) از توده ای های تواب بود که یک دوره ریزش و جذب از حزب توده به بدنه سیاسی حکومت اسلامی را تجربه کرده است.(1) یکی از فاکتورهای مهم مُدارای حکومت با شهبازی آنهم در اوج سرکوب و تار و مار کردن هواداران احزاب چپ در سال های شصت، به پیشینه پدرش«حبيب الله شهبازی» باز می گردد. 
وی از فئودال ها و خوانین عشایر جنوب و سرکرده شورش مسلحانه عشایر فارس برعلیه حکومت پهلوی در پشتیبانی از «روح الله خمینی» بود. حبیب الله شهبازی ارتباطات نزدیک و نامه نگاری و پیوسته ای با آخوندهای بانفوذ چون «دستغیب» و «خمینی» داشت.(2) این پیشینه زمینه ساز آن شد تا بعدها در دهه شصت فرزند وی باوجود سابقه و زمینه فعالیت در حزب توده و ارتباط با شوروی، مورد عفو قرار گرفته و حتی جذب بدنه سیاسی و مدیریتی حکومت شده و سال ها ریاست «مؤسسهٔ مطالعات و پژوهش‌های سیاسی» وابسته به وزارت اطلاعات را بر دوش داشته و از مشاوران سیاسی نزدیک به حلقه قدرت باشد.
در سریال سال های مشروطه بطور سیستماتیک و هدفمند کوشش شد تا چهره ای خشن و مخوف از مانکجی هاتریا، زرتشتیان و سایر اقلیت های مذهبی به نمایش گذاشته شود و اینگونه القاء شود که آنها وصله ی ناجور و ناهنجار جامعه ایرانی بوده و دائم در پس پرده در حال جاسوسی برای بیگانگان و توطئه بر علیه حکومت هستند!(3)
آنچه روشن است، به لحاظ تاریخی نقش زرتشتیان ایران و پارسیان هند، ارامنه، یهودیان، بهائیان و دیگر ایرانیان غیرمسلمان در انقلاب مشروطه و سپس حضور فعال آنها در عرصه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور در روزگار پهلوی چیزی نیست که با خاک پاشی و تحریف قابل انکار و لاپوشانی باشد.(4)
طنز تلخ آنجایی بود که قلم به مزدان و سناریوسازان تلویزیون حکومتی، تکلیفشان با خودشان هم روشن نبود و در این آش شوربای درهم و برهم خودساخته، درمانده بودن.
از یک سو چهره ای راسپوتین گونه(5) از مانکجی میساختند که در دربار قاجار، نفوذی شیطانی دارد و شهره به شغل رمالی و فال بینی است! 
در سکانسی دیگر، وی را بر مسند استاد بزرگی لژ فراماسونری در ایران مینشاندن!(6) 
در فصلی دیگر وی را دست‌نشانده، جاسوس و سرکرده سرويس‌های اطلاعاتی بریتانیا در ايران معرفی میکردند و در نمایی دیگر وی را به اشاعه آئین بهائی و طرح ریزی برای بمب گذاری و ترور محمدعلی‌شاه متهم مینمودند! 
خلاصه آنکه هرچه از سر دُروَندی(7) میبافتند، دلشان خُنک نمیشد...
یک خط فکری پیوسته در تمام سكانس‌های سريال که با «مانکجی هاتریا» در پيوند بود، دنبال می شد و آن كوشش در القاء این پندار بود كه مانكجي گماشته سرویس جاسوسی بریتانیا بوده و هدفي جز تبديل ايران به مستعمره انگلستان نداشته است!! 
نزدیک بودن زمان زندگی مانکجی به روزگار کنونی، امکان تحریف و دستبرد در اسناد تاریخ معاصر ایران و سرگذشت زندگی وی را برای سناریوسازان حکومتی بسیار دشوار میکند، با این وجود صدا و سیما حکومتی نشان داده که در توهین به شعور مخاطبانش مرزی نمیشناسد، و از تحریف و دروغگویی با هدف مغزشویی پیکره جامعه، هیچ پروایی ندارد! 
اینها را بسنجید با اسناد تاریخ معاصر و سال ها کوشندگی مانکجی برای رفع ظلم و بهره کشی موستوفیان حکومت قاجار و ستم آخوندهای شیعه و متعصبین مذهبی نسبت به ایرانیان غیرمسلمان و کوشش های خستگی ناپذیر مانکجی برای برچیدن مالیات ننگین و کمرشکن جزیه، اهتمام وی برای اصلاحات اجتماعی و فرهنگی در جامعه زرتشتی(8) و همت در برپایی مدارس و اشاعه سوادآموزی با آرمان زدودن چهره جهل و عقب ماندگی از سیمای آن دهقانان و کویرنشینان ستمدیده و فراموش شده...
همان روزها با در نظر داشتن تمام محدودیت ها و مرزهای سانسور و فشارهای پیدا و پنهان در فضای رسانه ای داخل ایران، در رویه نخست هفته نامه امرداد(رسانه فرهنگی خبری جامعه زرتشتیان) اقدام به نگارش یادداشتی انتقادی در این زمینه کردم. این یادداشت در کنار نشریه کاغذی امرداد در تارنمای اینترنتی امرداد(9) و تارنمای همازور(10) نیز منتشر شد؛ با این امید که کورسویی از نور در این تاریکخانه انباشته از دروغ، تحریف و اتهام باشد.



اما واکنش ها چه بود؟
به فاصله چند روز، آقای عبدالله شهبازی اقدام به انتشار جوابیه ای رسمی در تارنمای خودش کرد. یادداشت مفصلی که بیشتر از آنکه پاسخ به نقدهای این قلم باشد، مهر تائیدی بر عملکرد یک سویه و خط مشی سناریوسازان صدا و سیما حکومتی و درونمایه دروغین سریال سال های مشروطه بود!(11)
روزنامه کیهان چکیده ای از این یادداشت را در قالب یک ستون نوشته منتشر کرد و با همان ادبیات همیشگی خود از کسانی چون اینجانب با جمله: «عناصر نامطلوب رخنه کرده در رسانه ها که در پی پیشبرد خطوط فکری اربابانشان هستند»، یاد کرد!!(12)
به فاصله کمتر از یک روز از انتشار یادداشت عبدالله شهبازی و ستون نوشته روزنامه کیهان، نگارنده را برای بقول خودشان پاسخ دادن به پاره ای از سوالات و ارشاد شدن به آنجا که عرب نی انداخت بردند....!! 
چند ماهی که گذشت، حال ما که جا آمد و آب ها اندکی از آسیاب افتاد، هنگام مراجعه به مرکز اسناد کتابخانه ملی و مرکز اسناد کتابخانه مجلس، متوجه شدم که عضویت بنده را در هر دو مرکز لغو و اجازه دسترسی اینجانب به آرشیو میکروفیلم و مخزن اسناد را مسدود کرده اند. این درحالی است که این دو مکان فرنام ملی برخود دارند و بهره گرفتن از آنها دستکم در ظاهر حق تمام شهروندان ایرانی است...! 


این در صورتی است که بنابر گفته خود عبدالله شهبازی در دیباچه «زرسالاران پارسی و یهودی» وی زمانی مانند هر کاربر و پژوهشگر دیگری از کتابخانه اردشیر یگانگی(کتابخانه زرتشتیان) استفاده میکرده و بدون هیچگونه مانع تراشی به کتب و اسناد آنجا و آرشیو مکتوبات قدیمی انجمن به دفعات دسترسی داشته است.
واکنش محمدرضا ورزی، کارگردان سریال به انتقادات پیرامون تحریف تاریخ در مجموعه تلویزیونی سال های مشروطه در نوع خود جالب توجه و تکمیل کننده این دور باطل بود! 
وی در مصاحبه با خبرگزاری عصر ایران، ضمن فرار به جلو با رد نظرات منتقدین اعلام کرد که هدف وی و همکارانش از سناریوسازی، نمایش تصویری دراماتیزه از حوادث و حواشی تاریخ مشروطه با هدف جذب مخاطب عام بوده است!!(13) 
دو هفته پس از این مصاحبه سفارشی، محمدرضا ورزی در یک گفتگوی غیرمنتظره با خبرنگار خبرگزاری پارسینه، ضمن تهدید خبرنگار، واکنش های تند و قلدرمابانه ای در برابر پرسش های وی یرامون سریال سالهای مشروطه از خود نشان داد!(14)   
خوراکی که توسط عبدالله شهبازی و عوامل مجموعه سالهای مشروطه، جویده و آماده شد، توسط افرادی چون موسی حقانی(15) مصرف و در قالب مجموعه هایی چون «مستند راز آرماگدون» با شدتی بیشتر برای مغزشویی و بمباران اذهان بیننده رسانه ملی، روانه آنتن شد. این بار شمشیر را از رو بستند و همان اندک ملاحضات لحاظ شده در سریال سالهای مشروطه را هم کنار گذاشتند و مهمل بافی و ژاژگویی به حد نهایت رسید...(16)


اسفند 1398خورشیدی
هامبورگ
فرید شولیزاده


پی نوشت:
1: برای آگاهی بیشتر
http://iranian-comunism.blogspot.com/2012/07/blog-post_10.html
2: برای آگاهی بیشتر
http://kiamarzabbasi.blogfa.com/post/9
3: این دقیقا" همان نگاهی است که حکومت مذهبی کنونی و نهادهای امنیتی آن به دگراندیشان، دگرباوران و ایرانیان غیرمسلمان دارد.
4: برای آگاهی بیشتر بنگرید به نوشتاری از تورج امینی با عنوان: "نقش اقلیت‌های مذهبی در انقلاب مشروطه"
و نیز نوشتاری از بوذرجمهر پرخیده تحت عنوان: نقش زرتشتیان در جنبش مشروطیت: https://amordadnews.com/7442/
برای مطالعه بیشتر میتوانید به کتاب های "تاریخ پهلوی و زرتشتیان" نوشته جهانگیر اُشیدری و "اسنادی از زرتشتیان معاصر ایران" به کوشش تورج امینی، مراجعه کنید.  
5: گریگوری راسپوتین، کشیش و راهب بانفوذ دربار نیکلای دوم، آخرین تزار روسیه
6: اتهام و برچسب وابستگی به جریان فراماسونری با هدف تخریب چهره، سالهاست که از سوی دستگاه تبلیغاتی و تاریخ سازی حکومت به روشنفکران مشروطه و رجال تجددخواه ایران معاصر وارد میشود و زرتشتیان هم در این قاعده مستثنی نبوده اند. برای نمونه بنگرید به این یادداشت روزنامه کیهان پیرامون روانشاد کیخسرو شاهرخ:
https://www.magiran.com/article/1792556   
7: دُروند(دروگوند) در آیین زرتشتی به کسی گفته میشود که اندیشه و گفتار و کردار بد داشته، و آگاهانه حقیقت را انکار و دانسته دروغ و پلیدی را راستی جلوه میدهد.
8: بنابر مندرجات اظهار سیاحت ایران و نامه های روانشاد مانکجی، برخی اربابان زرتشتی متمول یزد با بی توجهی به اصل تک همسری در فرهنگ زرتشتی، دو همسر اختیار کرده بودند! مانکجی آنها را مجبور کرد که یکی از این همسران را طلاق دهند. پوشیدن سدره میان زرتشتیان رو به فراموشی بود، مانکجی در بازگستری این فرهنگ میان زرتشتیان اهتمام ورزید. در برخی زیارتگاه ها رفتارهای ناهنجاری چون قربانی کردن حیوانات باب شده بود، از آن جمله قربانی کردن گاو در پیر پارس بانو، مانکجی ضمن نهی کردن این رفتارها که تاثیر پذیرفته از مذاهب دیگر بود، اقدام به نصب سنگ نوشته ای نامور به لعنت نامه مانکجی در آن زیارتگاه کرد. و...
9: امرداد
http://amordad6485.blogfa.com/post/3967
10: همازور
http://hamazoor.ir/persian/index.php?option=com_content&task=view&id=2136&Itemid=1904
11: یادداشت عبدالله شهبازی در تارنمای شخصی خودش
https://www.shahbazi.org/blog/Archive/8825.htm
12: یادداشت عبدالله شهبازی و ستون نوشته کیهان توسط شمار متنابهی از وبلاگ ها و تاربرگ های وابسته به جریانات افراطی مذهبی و عناصر امنیتی بازنشر شد، از آن جمله تارنمایی وابسته به انصار حزب الله در یزد که پیش از آن با انتشار یادداشتی ساعت فردوسی در میدان مارکار این شهر را نماد فراماسونری و زخمی بر چهره دارالمومنین یزد معرفی کرده بود! اینبار هم در پیوست یادداشت عبدالله شهبازی نتیجه گیری کرده بود که نگارنده بدون شک از عوامل فراماسونری هستم!!
13: مصاحبه محمدرضا ورزی با خبرگزاری عصر ایران:
https://www.asriran.com/fa/news/99965/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B7%D9%87-%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%A7%D8%AA%DB%8C%D8%B2%D9%87-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D9%86%D9%87-%D8%AA%D8%AD%D8%B1%DB%8C%D9%81 
14: محمدرضا ورزی، مصاحبه با خبرنگار خبرگزاری پارسینه در اواخر بهمن 1388 پیرامون سریال سالهای مشروطه:
اگر رانت هم بوده، حتما بوده دیگه! اینقدر قدرت داشتم و گردن کلفت بودم که رانت بگیرم و رانتخواری کنم!!
https://www.parsine.com/fa/news/17382/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D9%88%D8%B1%D8%B2%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%82%D8%AF%D8%B1-%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D9%86-%DA%A9%D9%84%D9%81%D8%AA-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%85-%DA%A9%D9%87-%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%DA%A9%D9%86%D9%85
15: موسی حقانی که با عناوین پژوهشگر و مورخ در «موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران» وابسته به وزارت اطلاعات فعالیت دارد. وی پیشینه ای سیاه در زمینه ستیز با تاریخ ایران باستان، هویت ملی ایران و فلم فرسایی برعلیه رجال ملی گرا تاریخ معاصر ایران دارد.
16: بخش های کوتاهی از مجموعه راز آرماگدون و مهمل بافی های موسی حقانی پیرامون مانکجی هاتریا در شبکه خبر:
https://www.aparat.com/v/rDLmT
https://www.aparat.com/v/g05C3
 https://www.aparat.com/v/EJwQK

Saturday, May 30, 2020

The Symposium(Plato):


در جوامع استبدادی همیشه زن و مرد از هم جدا می شوند تا مرد ها و زن ها چیزی که بینشان جریان داشته باشد، شهوت بیمار گونه ناشی از توهم شناخت از هم باشد، 
تا هیچ زنی و مردی زیبایی و زشتی واقعی را نتواند تشخیص بدهد و زن ها و مرد ها در انتخاب هم به اندازه شهوت برانگیز بودن توجه داشته باشند و بس، نه چیز دیگری...
چرا؟؟ 
چون اگر در جامعه روابط زن و مرد آزاد باشد آن دیوار شهوت فرو می ریزد و زن ها و مرد ها زیبایی و زشتی واقعی را تشخیص می دهند و خانواده هایی که تشکیل می دهند بر دوست داشتن  انسانی بنا می کنند و فرزندان سالم تربیت می کنند که تاب استبداد را ندارد و به عبارتی استبداد با وجود آنها بیگانه است، چرا که آزاد پرورش می یابند.

پیشگفتار ضیافت، افلاطون
The Symposium, Plato

Sunday, April 05, 2020

بیاد شمع فروزان 🔥


کسانی که با مزدیسنا و کتابخوانی میانه ای دارند و با آثار چاپ شده توسط انتشارات فروهر سر و کار داشته اند، بارها در پشت جلد کتاب های چاپ شده در دهه های ۵٠ ، ۶٠ و ٧٠ این ناشر با این جمله: (چاپ این کتاب با سرمایه شمع فروزان توسط سازمان انتشارات فروهر انجام شد.) برخورد کرده اند.
شمع فروزان، دهشمند خیراندیشی بود که بخش زیادی از سرمایه و دارایی خودش را صرف گسترش فرهنگ و وقف چاپ کتب پژوهشی در زمینه مزدیسنا کرد.

زمانی که ایران بودم، یکی دو بار از روی کنجکاوی و هم از سر ارادت با آرمان پیشکش کردن سپاس ها و درودهای گرم به این خیراندیش فرهنگ دوست، کوشیدم تا از هویت حقیقی شمع فروزان آگاهی یابم که شوربختانه ممکن نشد. تا آنکه دوست فرهیخته و گرانقدر جناب بهنام مبارکه که سالها در انتشارات فروهر کوشندگی داشتند به بنده آگاهی دادن که نام شمع فروزان، (جهانگیر موبد گشتاسب ٱشیدری) است. ایشان چه در داخل و چه در خارج ایران در راستای شناساندن پیام و بینش زرتشت همواره کوشا بودن. از ایشان مقالات و کتاب هایی نیز در دسترس است.

ستوده باد این کوشش و نیک اندیشی،
گرم ترین درودها و سپاس ها پیشکش به او باد🌿


پ.ن: یادآوری می‌شود که (جهانگیر گشتاسب ٱشیدری) و (تیمسار - موبد دکتر جهانگیر اوشیدری) با وجود تشابه اسمی، دو تن هستند و نباید به اشتباه آنها را یکی شمرد.

Thursday, April 02, 2020

عشق



عشق بردبار و مهربان است؛ عشق حسد نمي‌برد، فخر نمي‌فروشد و کبر و غرور ندارد. 

رفتار ناشايسته ندارد و نفع خود را نمي‌جويد؛ به آساني خشمگين نمي‌شود و کينه به دل نمي‌گيرد؛ 

عشق از بدی و ناراستی خوشحال نمی‌شود ولی از راستی شادمان می‌گردد‌.

عشق در همه حال صبر می‌کند، در هر حال خوش باور و امیدوار است و در همه‌ حال پايداری مي‌کند. 

عشق هرگز پايان نمي‌پذيرد.

‏«کورینتیانس»(قرنتیان)، دفتر نخست، فصل13، بندهای 4 تا 8

 corinthians 13:4-8



عشق از ازل است و تا ابد خواهد بود
جویندهٔ عشق بی عدد خواهد بود

فردا که قیامت آشکارا گردد
هر دل که نه عاشق است، رد خواهد بود

باباافضل کاشانی


گر عشق نبودی و غم عشق نبودی 
چندين سخن نغز که گفتی که شنودی؟ 

ور باد نبودی که سر زلف ربودی 
رخساره‌ی معشوق به عاشق که نمودی؟ 

سهروردی


آتش عشقست کاندر نی فتاد

جوشش عشقست کاندر می فتاد

جسم خاک از عشق بر افلاک شد

کوه در رقص آمد و چالاک شد

مولانا
با عشق روان شد از عدم مرکب ما
روشن ز شراب وصل دایم شب ما 

زان می که حرام نیست در مکتب ما 
تا روز عدم خشک نیابی لب ما

احمد غزالی

Monday, March 30, 2020

Pi π


کابالیست ها(Kabbalist) بر این باور هستند که برپایه ساختار رقومی سفر اعداد در عهد قدیم(تورات) میتوانند به اسم اعظم خدایشان برسند و برپایه گفته های کتاب زوهر(זהר) این اسم اعظم را مانند کلیدی برای گشودن دروازه ملکوت آسمان و فرا خوانده یهوه بکار گیرند.
هنوز هم بسیاری از پیروان این مکتب بر این باورند که اسم اعظم بر مبنای چیدمان فیبوناچی، یک عدد ۲۱۶ [یا ۲۱۸] رقمی است که بصورت رازگونه در عهد قدیم نهفته شده و مجذوری از (Pi(π است و به لحاظ هستی انگاری هندسی، نمایانگر یک ساختار فضایی مارپیچ یا دایره تو در تو از هستی است.
پ.ن:
این باور دستمایه کارگردان آمریکایی، «دارن آرونوفسکی» در ساخت فیلمی با همین نام (Pi(π شد.

همه‌خدایی درنویسه پهلوی دینکرد نهم


واژگان پهلوی زیر از کتاب دینکرد نهم است که در واقع شرحی است از ترجمه و تفسیر پهلویِ یسنا هات ۴۳ گاتها که گفتمان آن پیرامون سرچشمه «نیکی در میان همۀ مردمان» است

Spennāg mēnōy dām hamāg ēk-gōhr hēnd. * ud aweštābišn ī hannām ī ēk tan ān ī hamāg ān tan bawēd.

ترجمه: آفریده[های] مینویِ نیک همه از یک گوهرند. *** و آزردن عضوی از یک تن، [آزردن] همۀ آن تن بوَد.

اشاره به هم پیکر بودن تمام تن های جهان استومند با گوهر سرشتین یا تن بی کران و بی پایان خود اورمزد است(وحدت وجود) این همان هم‌پیوندی ذرات نور(آفرینش) با «انغ رئوچنگه»(ذات روشنایی بی پایان) است که در حکمت خسروانی از آن سخن می‌رود.

شعر سعدی[بویژه بیت نخست] در خاطرتان نمی آید؟

بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرينش ز یک گوهرند

چو عضوى به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی

کلمات مکنونه فارسی


ای دوست
در روضه قلب جز گل عشق مکار و از ذيل بلبل حبّ و شوق دست مدار
مصاحبت ابرار را غنيمت دان و از مرافقت اشرار دست و دل هر دو بردار .
لوح ۳

ای پسر روح
نخستین پند من این است، قلبی پاک، نیکو و تابنده داشته باش.
لوح ۱

ای پسر انسان
به سرور قلب خود شاد باش.
لوح۳۶

‎Socrates/سقراط:



The perfect human being is all human beings put together, it is a collective, it is all of us together that make perfection

 یک انسان کامل یعنی تمام انسان ها درهم ادغام شوند. این یک مسئله جمعی است، این یعنی ما، یعنی همه ما باهم، در آن صورت به کمال(تکامل) میرسیم.

Saturday, March 28, 2020

ژیل دلوز:


هنگامی که کسی می‌پرسد فلسفه به چه کار می‌آید، پاسخ باید ستیزه جویانه باشد، چرا که پرسش کنایه آمیز و نیش‌دار است.
فلسفه نه به دولت خدمت می‌کند و نه به کلیسا، که هر دو دغدغه‌های دیگری دارند. فلسفه به خدمت هیچ قوه‌ی مستقری در نمی‌آید. کار فلسفه ناراحت کردن است. فلسفه‌ای که هیچ‌کس را ناراحت نکند و با هیچ‌کس ضدیت نورزد فلسفه نیست.
کار فلسفه آزردنِ حماقت است، فلسفه حماقت را به چیزی شرم آور تبدیل می‌کند. فلسفه کاربردی ندارد جز افشا کردن پستی‌های اندیشه در تمامی اَشکالش.

F. Scott Fitzgerald/اف. اسکات فیتزجرالد:



Some people were born to sit by a river. Some get struck by lightning. Some have an ear for music. Some are artists. Some swim. Some know buttons. Some know Shakespeare. Some are mothers. And some people — dance.


‏بعضی از آدم ها برای این به دنیا آمدن که کنار رودخانه بنشینند، بعضی ها از آذرخش سکته میکنند، بعضی ها به موسیقی گوش میسپارند، بعضی ها هنرمندند، بعضی ها شنا میکنند، بعضی ها دکمه‌ها را میشناسند، بعضی ها شکسپیر را می شناسند. بعضی ها مادرند و بعضی آدم‌ها می‌رقصند.

برای خلق تفاوتها باید شجاع بود باید خط شکن بود. همه مرزهای باید و نباید را در هم نوردید هیچ چیز هیچ چیزی را نباید بعنوان مقدس باقی گذارد. هم...