گردآوری و نگارش: فرید شولیزاده
هفته نامه امرداد ۱۳۸۴
درخت سرو از دیرباز سمبل و نماد سرزمین ایران بوده و در یادمان های تاریخی، سنگ نگاره ها، نقوش کاشیکاری و قالی ها حضوری پررنگی داشته است. در اسطوره ها و نویسه های تاریخی، پیشینه نمادین درخت سرو را به زرتشت نسبت میدهند
جهانگیر اشیدری در کتاب دانشنامه مزدیسنا می نویسد: گویند زرتشت دو درخت سرو به طالع سعد در دو محل به دست خود کاشت، یکی در دهکده کاشمر و دیگری در دهکده فریومد از روستاهای توس(طوس) خراسان. به مرور این دو درخت بلند و ستبر و پرشاخ شده و دیدن آن موجب شگفتی بینندگان می شد.
در شاهنامه فردوسی از دقیقی نقل میشود:
یکی سرو آزاده را زردهشت
بدروازه شهر کشمر بکشت
نبشتش بر آن زاد و سرو سهی
که پذرفت گشتاسب دین بهی
بیهقی در کتاب تاریخ خود از دو درخت سرو یاد میکند که توسط زرتشت در کاشمر و فریومد کاشته شده بود:
زردشت که صاحب المجوس بود، دو درخت سرو بکشت یکی در دیه کشمر طریثیت و یکی در دیه فریومد، و در کتاب ثمارالقلوب،خوجه ابومنصور ثعالبی چنین آرد که گشتاسب ملک فرمود تا این دو سرو کشمر و فریومد را بکشتند…
در کتاب ثمارالقلوب خواجه ابومنصور ثعالبی چنین آرد: که این دو درخت سرو کاشمر و سرو فریومد گشتاسب ملک فرمود تا بکاشتند. متوکل علی الله جعفربن المعتصم خلیفه را این درخت وصف کردند و او بنای جعفریه آغاز کرده بود. نامه نوشت به عامل نیشابور خواجه ابوالطیب و بامیر طاهربن عبدالله بن طاهر که باید آن درخت (سرو کاشمر) ببرند و بر گردون نهند و به بغداد فرستند و جمله شاخ های آن در نمد دوزند و بفرستند تا درودگران در بغداد آن درخت راست باز نهند و شاخ ها به میخ به هم باز بندند چنانکه هیچ شاخ و فرع از آن درخت ضایع نشود تا وی آن ببیند آن گاه در بنا به کار برند.
پس گبر گان(زرتشتیان) جمله جمع شوند و خواجه ابوالطیب را گفتند ما پنجاه هزار دینار زر نیشابوری خزانه خلیفه را خدمت کنیم در خواه تا از این بریدن درخت درگذرد چه هزار سال زیادت است تا آن درخت کاشته اند و این در سنه اثنتین و ثلاتین و مأتین بود و از آن وقت که این درخت کشته بودند تا بدین وقت هزار و چهارصد و پنج سال بود، و گفتند که قلع و قطع این مبارک نیاد و بدین انتفاع دست ندهد. پس عامل نیشابور گفت متوکل نه از خلفا و ملوک بود که فرمان وی ردّ توان کرد.
پس خواجه ابوالطیب امیر عتاب ورقاأالشاعر الشیبانی را که از فرزندان عمر و بن کلثوم الشاعر بود بدین عمل نصب کرد و استادی درودگر بود. در نیشابور که مثل او نبود او را حسین نجار گفتندی. مدتی روزگار صرف کردند تا اره آن بساختند و اسباب آن را مهیا کردند و اندازه ساق این درخت چنانکه در کتب آورده اند مساحت بیست و هفت تازیانه بوده است. هر تازیانه رشی و ربعی بذارع شاه. و گفته اند در سایه آن درخت زیادت از هزار گوسفند گرفتی و وقتی که آدمی نبودی و گوسفند و شبان نبودی و حوش و سماع آنجا آرام گرفتندی و چندان مرغان گوناگون بر شاخ ها مأوی داشتند که اعداد ایشان کسی در ضبط حساب نتواند آورد.
چون بیوفتاد در آن حدود زمین بلرزید و کاریزها و بناهای بسیار خلل کرد و نماز شام انواع و اقسام مرغان بیامدند چندانکه آسمان پوشیده گشت و به انواع اصوات خویش نوحه و زاری می کردند بر وجهی که مردمان از آن تعجب کردند و گوسفندان که در ضلال آن آرام گرفتندی همچنان ناله و زاری آغاز کردند. پانصد هزار درم صرف افتاد در وجوه آن تا اصل آن درخت از کشمر به جعفریه بردند و شاخ ها و فروع آن بر هزار و سیصد اشتر نهادند.
آن روز که به یک منزلی جعفریه رسید آن شب غلامان متوکل را بکشتند و آن اصل سرو ندید و آن برخورداری نیافت. و این بود شب چهارشنبه لثلاث خلون من شوال سنه اثنتین و ثلاثین و مأتین. باغر ترکی با جماعتی از غلامان به اشارت منتصر قصد متوکل کردند و متوکل در مجلس لهو نشسته بود و آن (درخت) در یک منزلی جعفریه بماند تا عهدی نزدیک. و در آن سال والی نیشابور که آن فرمود ابوالطیب طاهر و هر که در آن سعی کرده بود جمله پیش از حولان حول هلاک شدند. درودگر و آهنگر و شاگردان و اصحاب نظاره و ناقلان آن چوب هیچ کس نماندند و این از اتفاقات عجیبه است…
سرو فریومد عمر و بقای بیشتری از سرو کاشمر یافت و تا سال ۵۳۷ ماند، یعنی ۲۹۱سال بیشتر از سرو کاشمر،در این سال بود که ینالتکین خوارزمشاه، از امیران خوارزمشاهی فرمان به سوزاندن آن داد.
بیهقی چنین نقل میکند: ینالتکین بن خوارزمشاه فرمود تا آن سرو بسوختند و حالی و ضرری به وی و حشم وی نرسید، ازیرا که بواسطه آتش در آن تصرف کردند، و آن درخت را زردشت کشته بود و ممکن بودی که اگر ببرندی اتفاقی عجیب پدید آمدی و بعد از آن ینالتکین بماند تا سال ۵۵۱ چهارده سال دیگر بزیست.و خاصیت درخت فریومد آن بود که هر پادشاهی که چشم او بر آن افتادی او را در آن سال نکبت رسیدی، و عمرها این تجربه مکرر گردانیده بودند…
پی نوشت:
یاری نامه:
(بنقل از کتاب ثمارالقلوب خواجه ابومنصور ثعالبی)
No comments:
Post a Comment