Saturday, March 05, 2005

جهان‌بینی در آیین مزدیسنا

 

گردآوری و نگارش: فرید شولیزاده
هفته نامه امرداد 
۱۳۸۳

هگل در کتاب «درس هایی درباره فلسفه مکتب» می گوید: آیین زرتشت در برابر شمشیر عرب شکست خورد و نه در برابر ایدئولوژی اسلام. شاید نیازی به تذکر هم نباشد که در سرکوبی آیین مانوی نیز شمشیر بی‌رحم مسیحیت و اسلام متفقا به کار افتادند.

دین زرتشتی در تاریخ ادیان نخستین دینی است که بعدی در جهان گیتی دارد زیرا خواست اهورامزدا این است که فروغ هر چه دورتر و بیشتر گسترش یابد(هات31بند7). در آیین کهن ایرانی هر اصل اخلاقی نتیجه‌ی منطقی قانون تکامل بر اساس پیکار دائمی نیروهای هم‌ایستار افزاینده و کاهنده است. در چنین رویارویی آدمی به جای اینکه مانند دیگر مذاهب مواظب باشد اصول اخلاقی را بصورت شریعتی آسمانی بی‌چون و چرا بپذیرد و خودش حق دخالتی در آنها نداشته باشد٬ خود در قلمرو اندیشه و تشخیص خویش نقش تعیین کننده دارد و گویی مقام والایی در برابر آفریدگار خود در حد یک همکار و نه یک بنده پیدا کرده است.

اشوزرتشت در آموزه‌های خویش سراسر آفرینش را میدان کشاکش روشنایی٬ زندگی٬ راستی٬ آبادانی و تندرستی از یک سو و تاریکی و مرگ و دروغ و ویرانی و بیماری از سوی دیگر می‌شمارد. در آموزه‌های مینوی‌گات‌ها تا هنگامی که این نبرد با شکسته شدن دروغ به دست راستی به پایان نرسیده است، ادامه خواهد داشت. همه آدمیان در این پیکار سهیم‌اند و وظیفه دارند که آگاهانه در مسیر نیروگان سپنتامینو گام بردارند. در آموزه‌های مینوی گات‌ها آدمی در گزینش میان دروغ و راستی مختار است و در این راستا مقامی چندان ارجمند دارد که نیکی اندیشه، گفتار و کردارش برای پیروزی راستی بر دروغ و روشنایی بر تاریکی ضرورتی بنیادین پیدا می‌کند. بر خلاف بینش‌های سامی که بدن را خوار و گیتی را بی‌مقدار می‌شمارند٬‌ در آیین مزدیسنا هر فردی این رسالت را بر عهده دارد که نیرومند و کوشا و سازنده و آفریننده باشد و جهان را به‌سوی پیشرفت و آبادانی و مردمان را به سوی راستی و درستی پیش ببرد.(هات30بند9)

در برداشت ایدئولوژیک دین زرتشتی٬ فرد فرد انسان‌ها وجودی مجازی نیستند که تنها به رستگاری خویش بیندیشد. با این منطق که اگر فرایض مذهبی خویش را بطور کامل انجام دهند شایسته آن بهشتی می‌شوند که بدون دخالت آنها ساخته شده بلکه ایشان همکار الزامی پروردگار خود در طریق هدایت جهان در مسیر روشنایی هستند و از چنین دیدگاهی حکم سرباز یا کارگری را دارند که در راه تحقق یک طرح بسیار بزرگ کار می‌کند و آن پویایی آفرینش است.

با چنین برداشت بنیادی برای نخستین بار در تاریخ مذاهب جهان٬‌ اصولی مطرح می‌شود که در هیچ آیین دیگری سابقه ندارد و تکرار هم نشده است. این آزادی تشخیص و آزادی انتخاب تقریبا در سراسر آموزه‌های گات‌ها منعکس است:

«سخنان مهین را به گوش هوش بشنوید و با اندیشه‌ی روشن در آن بنگرید و سپس هر زن و مرد راهی را که باید در پیش گیرید برای خود برگزینید. از آن دو مینوی همزادی که در آغاز آفرینش در اندیشه و رفتار پدیدار شدند٬ یکی نیکی را می نمایاند و دیگری بدی را٬ و میان این دو٬ دانا راستی را برمیگزیند و نادان دروغ را.» (هات ۳۰ ـ بند دوم و سوم)

«ای مزدا هنگامی که برای ما تن و خرد آفریدی و به تن ما جان دادی و توانایی گفتار و کردار٬ از ما خواستی که راه خویش را آزادانه برگزینیم و به دلخواه خود به راستی یا کژی رویم.» (هات ۳۱ ـ بند ۱۱)

خود «اشوزرتشت» آن رهبر جهانی، پیامبری است که حقیقت را از طریق دانش‌ایزدی و الهام‌مینوی بصورت کشف و شهود عرفانی و اشراق فراگرفته است:

«ای مزدا هنگامی که تو را با کمک نیروی اندیشه پاک(وهومن) شناختم٬ دریافتم که تو سرآغاز و سرانجام هستی و آن سرچشمه اندیشه نیکی که به آدمیان آزادی گزینش داده ای تا راه راستین خویش را برگزینند.» (هات ۳۱ ـ بند ۸ و ۹)

کسی که راه فروغ را در این انتخاب بر می گزیند از آن پس دوست و یاور اهورامزداست و نه بنده‌ی بیاختیار و سر به فرمان او. این ویژگی در بند دیگری از همین هات منعکس شده است:

«اهورامزدا با خداوندی و سروری خود رسایی و جاودانگی و راستی و شهریاری و پاکمنشی را به کسی ارزانی می دارد که در اندیشه و کردار دوست او باشد. یاور ارجمند اهورا کسی است که گفتار و کردارش نشان از راستی و نکویی داشته باشد.» (هات۳۱ بندهای ۲۱ و ۲۲)

این اندیشه تفکیک دروغ و راستی؛ و آزادی آدمی در گزینش یکی از آنها را به خوبی در زندگی بر مبنای مکتب مزدیسنا نشان می‌دهد. بر خلاف بینش‌های سامی که رابطه‌ی آنها با خداوند همواره یک نوع احترام آمیخته با ترس و نگرانی است٬ عرفای زرتشتی رابطه‌ای را بر اساس عشق و محبت با پروردگار خود پی‌ریزی کرده‌اند و با او با چنان صفا و صمیمیتی سخن گفته‌اند که گویی با معشوق خود سخن می‌رانند.(با سیری در گات‌ها و اوستا براحتی می توان به عمق این اندیشه پی ببریم)

نگارنده بر این باور است که هستی‌بخش بزرگ‌دانا٬ اهورامزدا را باید با دیدی عاشقانه و عارفانه نگریست نه با نگاهی تنگ نظرانه‌ی اندیشه‌هایی که معتقدند خدا تمام کائنات و زمین و خورشید و مشتی ستاره را در شش‌هزار سال پیش آفریده؛ بلکه او گرداننده نظامی اشایی سرسام آوری است که میلیاردها کهکشان را با میلیاردها خورشید آنها از میلیاردها سال پیش در گردش دارد. این خدا نه آن خدایی است که جایی در آسمان بر تخت خود بر دوش چند مَلِک مقرب نشسته باشد و آن خدایی که آدمیان زمین را به شکل شخص خود ساخته و پرداخته باشد و نه آن خدایی است که هر چند یک بار از کار خود پشیمان می‌شود یا گفته‌ی خود را پس می‌گیرد برای آنکه گفته‌ی بهتری را در جای آن بگذارد!! پروردگار اهورامزدا نه قومی برگزیده دارد و نه سرزمینی را در برابر چند آلت ختنه شده به کسانی بخشیده و نه با زبان‌های خاص برای قومی خاص پیام می‌فرسد و نه گروهی از آفریدگان خویش را مامور کشتار گروهی دیگر می‌کند و نه خودش شبانه چند هزار نفر از بندگانش را سر می‌برد و نه بابت خطایی که خودش برای این بندگان خواسته است آنها را به عذاب مار و عقرب جهانی دیگر روانه می‌کند. او کوهی به نام کائنات را برای ذره‌ای به نام زمین ما نیافریده بلکه او جوهر اشا و تنها حقیقت وجود است. او سرچشمه‌ی نور و آغاز و پایان این نظام هدفمند اشایی است. ذات پروردگار یکتا و بی‌همتا برتر و والاتر از آن است که ما وی را درگیر مسائل فرومایه زندگی چند انسان گمراه بکنیم. او اهوراست و حقیقت راستی. او با تمام زبان‌ها و در همه جای آفرینش و در همه حال با یکایک ذرات عالم هستی هم‌سخن است. چه، اهورامزدا همیشه و همه‌جا و در همه حال با ماست… 


یاری نامه:

1: جهان‌بینی زرتشتی، موبد رستم شهزادی

2:حکمت‌خسروانی، هاشم رضی

3:گاتها،

4:آموزش‌های زرتشت پیامبر ایران، دکتر تهمورس ستنا

No comments:

Post a Comment

The Sound of Silence آوای سکوت

Hello darkness, my old friend   سلام تاریکی دوست قدیمی من I've come to talk with you again آمده ام تا دگربار با تو سخن بگویم Because a v...