گردآوری و نگارش: فرید شولیزاده
گزارش گمان شکن یا «شکند گمانیک ویچار» کتابی است به زبان پهلوی در زمینه علم بیان که نشان می دهد چگونه تا مدت ها پس از چیرگی اعراب بر ایران ، ایرانیانی بودند که ترک وطن نکرده و در ایران زیر لوای اسلام، زندگی می کردند و برای اثبات برتری کیش و آیینِ دیرینهء خود و دفاع از آن در برابر دین رسمی کشور و ادیان و مذاهب و فرقه های دیگر که در آن دوران وجود داشتند و در دورهء خلافت مامون ،خلیفه نسبتا” آزاد فکر عباسی جانی تازه یافته بودند، تمام سعی خود را به کار برده اند و نیز کتابها و رساله هایی در رد و انتقاد ادیان دیگر تألیف کرده اند. ولی متأسفانه جز نامی از آن نوشته ها برجای نمانده، مگر شمار اندکی که توسط پارسیان به هندوستان برده شده است. از آن میان، یکی همین کتاب «شکند گمانیک ویچار» است تألیف مردان فرخ پسرِ اورمزد داد که ظاهراً در اواسط قرن نهم میلادی برابر با نیمه اول قرن سوم هجری می زیسته است.
درباره نویسنده و تاریخ زندگی وی، جز این کتاب، سند دیگری در دست نیست. از این رو نمی توان تاریخ دقیق نوشتن کتاب را معین کرد. اما بدون تردید می توان آن را از نوشتارهای دوره ایران پس از اسلام دانست؛ زیرا اگرچه درآن صریحاً اسمی از اسلام برده نشده، ولی از اشاره هایی که نویسنده به ویـژه راجع به سقوط ابلیس می کند، همچنین از مطالبی که درباب یازدهم مورد بحث قرار می دهد، شکی باقی نمی ماند که اشاره او به قرآن است؛ اما چون اسلام، دینِ رسمی کشور بوده است، وی همچون دیگر نویسندگان متنهای پهلوی، با کمال احتیاط از ذکـر نام اسلام و قـرآن و پیغمبر اسلام، خودداری می کند؛ درحالی که از موسی و مسیح و مانی به صراحت نام می برد و اصول عقایدشان را مورد انتقاد قرار می دهد. از این گذشته، در بابِ یازدهم چند بار به کلمهء معتزلی برمی خوریم که نام یکی از فرقه هایِ معروف اسلامی ست. به علاوه، اشاراتی که نویسنده به اشخاص و کتابهای مورد استفادهء خود می کند، می تواند راهنمای ما باشد برایِ تعیین زمان تقریبی تألیف کتاب. مثلاً از شخصی به نام آذرپادیاوندان، نام برده می شود که در کتاب آذرفرنبغ از تعلیمات وی نقل شده، ولی در کتاب دیگری اسمی از او به میان نیامده است. دیگر، آذرفرنبغ پسرِ فرخزاد که برگزیده هایی از رساله های مذهبی او در کتاب چهارم و پنجم «دینکرد» دیده می شود؛ و در رسالهء پهلوی «گُجَسته اَبالیش» هم، مباحثه آذرفرنبغ پسرِ فرخزاد، پیشوای بهدینان پارس با اَبالیش زندیق درمحضرمأمون، خلیفهء عباسی (218-198ه.ق.) شرح داده شده است؛ بنابراین، می توان او را معاصر مأمون دانست. دیگری، روشن پسرِ آذرفرنبغ که نویسنده کتاب «شرح روشن» است و نام وی بارها در تفسیرِ پهلویِ متن اوستا آمده، و اگر باور داشته باشیم که این روشن، پسرِهمان آذرفرنبغ همزمان مأمون است، باید تألیف «شرح روشن» را در زمانی پس از مأمون بدانیم. و درنتیجه، نوشته شدن کتاب «شکند گمانیک ویچار» هم باید پس از زمان روشن و یا دست کم در زمان او صورت گرفته باشد. و نیز، چون هیچ یک از عبارات و اشاراتی که مردان فرخ از کتابِ دینکرد می آورد، در هفت کتاب فعلی دینکرد دیده نمی شود، می توان تصور کرد که مطالب مذکور از کتاب اول و دوم دینکرد گرفته شده باشد کـه فعلاً در دست نیست و چنان کـه از پایان کتاب دینکـرد بـر می آید: هفت جلد آن در تاریخ 1020 میلادی از دو جلد اول آن جدا شده است.(1)بنابراین، مردان فرخ در زمانی که هنوز کتاب اول و دوم دینکرد وجود داشته، از آن بهره گرفته است. به هرحال، تاریخِ تقریبی تألیف کتاب «شکند گمانیک ویچار» بنا بر آن چه وست و صادق هدایت و مناس پنداشته اند، نیمه قرن نهم میلادی است. نویسندهء آن، مردان فرخ چنان که از نام او و پدرش اورمزد داد پیداست، کیش زرتشتی داشته و اگرچه خود را در پایه شاگردی معرفی کرده نه آموزگاری، ولی برای خویشتن، رسالتی قائل بوده در دفاع از آیین خویش و اثبات آن، و رد و انکار ادیان دیگر؛ و خواسته با تألیف این کتاب، حقانیت کیش خود را که در نتیجه تحقیق و ژرفنگری در مذاهب و مسلک های دیگر، و شرکت در مباحثه ها و مناظره های دینی و حتی مسافرت به بسیاری از کشورهای دور و آن سوی دریا ازجمله هندوستان برخودش ثابت شده است، به دیگران هم بقبولاند. و نیز، اشاره دارد به این که آن چه در این کتاب، گرد آورده، دستچینی از نوشته های دانایان ایران زمین و دستوران بزرگ پیشین است و جای جای، نام آنان را با تقدیس و احترام یادآور شده است. اشاره ای که دستور مردان فرخ درباره سفر به سرزمین هندوستان دارد، ثابت می کند که وی در ایران می زیسته و از پارسیان هندوستان نبوده است. و نیز، پرسشهایی که شخصی به نام مهریار پسرِ مهماد اصفهانی (2)از او می کند و پاسخ می گیرد، دلیل دیگری است بر این که مردان فرخ در ایران می زیسته و کتاب «شکند گمانیک ویچار» را در ایران به پهلوی نوشته است، ولی آشکار نیست که در چه زمانی این کتاب را به هندوستان برده اند و کی متن پهلوی آن از میان رفته است. دلیل دیگری که شاید بتوان اقامه کرد بر این که مردان فرخ مقیم ایران بوده، این است که وی با وجود سفر به هندوستان و آشنا شدن با فرقه ها و مسلکهای مختلفی که در آن سرزمین وجود داشته، رد و نقد آن مذاهب را اساس کار خود قرار نداده است. این نکته می رساند که آن ادیان را متعلق به سرزمین و مردم دیگری می دانسته و خطری از جانب آنها احساس نمی کرده است بنابراین، فقط به ادیان و مذاهبی پرداخته که در ایران کم و بیش پیروانی داشته اند، اگرچه اندک احتمالی وجود دارد که پس از باب شانزدهم که ناتمام برجای مانده، بابهای دیگری هم بوده که از ادیان دیگر در آنها سخن رفته باشد. به هرحال، دستور بزرگ و عالی قدر نریوسنگ (3)این کتاب را از زبان پهلوی به زبان سانسکریت ترجمه کرده و متن پهلوی آن را هم به علت نقص و اشکالی که در خط پهلوی وجود دارد به حروف اوستایی (دین دبیره) گردانیده است.
دو نسخه قدیمی خطی از همین متن پازند با ترجمه سانسکریت را، وست اساس کار خود قرارداده و در سال 1885 میلادی، آن را به زبان انگلیسی ترجمه کرده است و در سال 1887 متن پازند و ترجمه سانسکریت را با تصحیح و فرهنگ لغات، با همکاری هوشنگ دستور جاماسب جی جاماسب اسانا در بمبئی به چاپ رسانیده است. چنان که پیش از این اشاره شد: متن اصلی پهلویِ کتاب «شکند گمانیک ویچار» در دست نیست، ولی چندین نسخه پر از غلط وجود دارد و وست پس از مقابله آنها نتیجه می گیرد که همه از روی متن پازند نوشته شده اند.
مناس ، استاد دانشگاه «فریبورگ» هم این کتاب را با آوانویسیِ صورت پهلوی آن و ترجمه به فرانسه و شرح و توضیح به انضمام فرهنگی از صورت پهلوی واژه های آن، به سال 1945 میلادی در سویس به چاپ رسانیده است.
می توان گفت: کتاب «شکند گمانیک ویچار» از چند جهت، حائزِ اهمیت است: یکی این که نویسنده با این که به قول خود، بیشتر دلایلی را که برای اثبات حقانیت آئین مزدیسنی و برتری آن بر ادیان دیگر می آورد، از دیگـر کتابهای دینی پهلوی گـرفته است، ولی نمونه خوبی به دست می دهد از روش استدلال و منطق ایرانیان زرتشتی، و نشان می دهد که چگونه کلام زرتشتیان برای مقابله با پیروان مذاهب دیگر، آمادگی یافته و این آمادگی با سلاح فلسفه و خردورزی به چه نحو صورت گرفته بوده است. دیگر این که با مطالعه این کتاب به عمق عقاید ایرانیان در مسائل فلسفی پی می بریم و بسی از اصطلاحات فلسفی را در زبان پهلوی باز می شناسیم زیرا که نویسنده ضمن سعی در اثبات اصول دین مزدیسنی، بسیاری از مسائل فلسفی را مطرح کـرده و پاسخ داده است. همچنین درمی یابیم که نویسنده نهایت سعی خود را به کار برده تا مسائل دینی را با دلایل عقلی، اثبات یا نفی کند. از جهت دیگر، چون چند فصل از این کتاب اختصاص دارد به سایر ادیان و شرح و نقد آنها، ما را در جریان نحوه برخورد فکری و عقیدتیِ زرتشتیان با مذاهب و فرقه هایی که در آن زمان در ایران وجود داشته اند، می گذارد. و نیز، از لحاظِ تحول زبان فارسی، با این که متن اصلی پهلوی آن در دست نیست، ولی همین برگردانیده آن بـه حـروف اوستایی توسط دستور نریوسنگ، اهمیت به سزایی دارد و ما را در جریان تغییرات و تفاوتهای زبان فارسی آن دوره با زبان پهلوی ساسانی می گذارد.
متاسفانه زنده یاد صادق هدایت بواسطه شرایط بسته و بشدت قشری جامعه آن روز ایران هرگز نتوانست ، یا به زبان ساده تر هرگز جرات آن را پیدا نکرد که ترجمه کامل کتاب از پهلوی به پارسی را به زیر چاپ ببرد…
اکنون می پردازم به نقل خلاصهء مطالبی که در این کتاب، مـورد بحث و انتقاد مردان فرخ پسرِ اورمزد داد، قرارگرفته است. جایِ یادآوری است که در نسخهء اصلی کتاب، تقسیم بندی بابها وجود نداشته؛ بلکه توسط وست تنظیم شده و مقدمه کتاب به جای باب اول به شمار آمده است. (۴)
در باب اول، اهورامزدا آفریننده همه آفریده های خوب و سودمند معرفی شده و دین زرتشتی هم منسوب به اوست، اهورامزدا انسان را برای اجرای اراده خویش در مقامِ سرداری مخلوقات، آفریده است. دین زرتشتی به درخت بزرگی شباهت دارد که دارای یک ستون (پیمان)، دو بخش (کردار و پرهیزگاری)، سه شاخهء بزرگ (اندیشهء نیک، گفتارنیک، کردارنیک) و… است. مردان فرخ، پژوهنده ای است که به دنبال حقیقت می گردد و سرانجام، آن را در نوشته های موبدان و دانایان پیشین، به ویژه آذرپادیاوندان می یابد و بـرای دین آموزان، نـه دانشمندان، کتاب «شکند گمانیک ویچار» را می نویسد.
در باب دوم و سوم و چهارم کتاب، مردان فرخ پرسشهایی را که مهریار پسرِ مهماد اصفهانی از او می پرسد، پاسخ می گوید. مردان فرخ در میان پاسخ به پرسشهای مهریار به نکته مهمی می پردازد و آن این است که مرگ، نابودیِ مطلق نیست. زیرا که جسم به اجزاء و عناصر گیتی (آخشیج) خود باز می گردد و روح می رود تا کردار خویش را گزارش دهد. اگر کردار او خوب باشد به بهشت راهنمایی می شود و اگر کردارش بد باشد به دوزخ راه می یابد و در فـرجام، پس از تصفیهء روح از گناه و بدی، رستگار می گردد. و در پایان به این نتیجه می رسد که اهورامزدا جز خوبی نیافریده است. و باز یادآور می شود که این مطالب را از نوشته آذرپادیاوندان که در «دینکرد» تألیف آذرفرنبغ آمده، گرفته است
( این سخن تائیدی است بر باورمندی مردان فرخ به وحدانیت نهائی روان انسان با خداوند و وجود رستاخیز روحانی و نه البته جسمانی و نیستان دوزخ جاویدان).
در باب پنجم، نویسنده به رد سخنان منکران وجود خدا و بیان لـزوم معرفت ذات و صفات پروردگار و راه وصول به این معرفت، می پردازد.
در باب ششم، مردان فرخ پس از بیان عقاید دهریان، با استناد به وجود اغراض و غایاتی که در عالم خلقت مشاهده می شود، به رد و انکار عقاید و افکار آنان پرداخته است. سپس درباره بطلان سخنان سوفسطاییان که می گویند: راجع به حقیقت عالم، دلیل قاطعی وجود ندارد و علم ما چیزی جز توهم نیست، مطالبی عنوان کرده است.
در باب هفتم، مردان فرخ می کوشد تا با گمان خود و دلایل و برهانهای خرد مندانه، وجود دو نیروی خیر و شر را به ثبوت برساند.
در باب هشتم، نویسنده با شرح دلایلی دیگر اثبات محکم تر مطالب باب هفتم می پردازد و نیز، راجع به دنیای مینوی و جهان گیتی و ارتباط آنها با یکدیگر، و مبدا و معاد، و تجرد روان از جسم، سخن می گوید و دلایل دیگری می آورد.
در باب نهم، مطالب دیگری درباره اصل آفرینش، چنان که در کتاب دینکرد آمده، نقل شده و پیرامون آن بحث می شود.
در باب دهم، دستور بزرگ، پیرامون وجود بدی چنان که در ادیان مختلف آمده، بحث می کند و می گوید: به طور کلی خداوند، دین را برای رستگاری آفریدگان خویش، پدید آورده است و این خود دلیلِ قاطعی ست بر این که خدا منشأ و فاعل بدی نسبت به بشر نیست. سپس اشاره می کند به این که او دین رسمی کشور را دوست نداشته و در بسیاری از سرزمینها و حتی میان هندوان به پژوهش پرداخته تا این که پس از خواندن نوشته های آذرپادیاوندان و روشن پسرِ آذرفرنبغ و نیز، کتاب دینکرد تألیف آذرفرنبغ فرخزادان، به برتری دینِ زرتشتی اعتقاد یافته است.
در باب یازدهم، که از همه ابواب کتاب «شکند گمانیک ویچار» طولانی تر است، درباره عقاید کسانی که شر را ناشی از اراده خداوند یگانه می دانند، بحث می شود و می گوید: ایجاد شر با علم مطلق و قدرت مطلق و نیکوکاری و بخشایشگری و کامروایی و راستی پروردگار، در تضاد و تناقض است و دور از ذات مقدس خداوندی است. وی در ادامه این باب می پردازد به طرح سوالاتی از این قبیل که آیا آفریدگار، دوست و یا دشمن آفریدگان خویش است؟ و اینکه آیا بدی از مردمان سر می زند؟ سپس اشاراتی دارد به اندیشه ادیانی که معتقدند خداوند هرکه را بخواهد، یا به راه راست راهبر می شود یا گمـراه می کند، و این رفتار جابـرانه آفریننده ای که خود موجب گمراهی مردمان می شود و سپس آنان را کیفر می دهد، مورد انتقاد قرار می گیرد. همچنین فرمان غیرمنطقیِ یهوه (خدای تورات) درمورد منع آدم از خوردن میوه درخت دانش در بهشت، انتقاد می شود و بسیار مطالب دیگر…
در باب دوازدهم، دربارهء قدرت مطلق خداوند و اراده وی و سخنانی که در این مورد ارائه می شود بحث هایی می شود و پیرامون اعتقاد به این که او همیشه نیکوکار و بخشایشگر است و سرانجام، همه آفـریـدگـان خویش را از کیفر گناه، رهایی می بخشد سخن گفته می شود.
در باب سیزدهم، نویسنده از کتاب یهودیان انتقاد می کند، به ویژه از تناقضهایی که درسفر پیدایش و سفر خروج به چشم می خورد: درباره آفرینش روشنایی و درنگ شش روزه برای آفرینش، و این که پیش از آفریدن خورشید، روزها چگونه شمرده می شده و نیز، اگر خلقت کائنات فقط به یک فرمان یهوه صورت گرفته، استراحت روزِ هفتم چه لزومی داشته است؟ همچنین درمورد عدم اطاعت آدم از فرمان یهوه می گوید که چرا آدم، نافرمان خلق شد و اگر یهوه می دانست که او نافرمانی خواهد کرد چرا به او فرمان اطاعت داد؟ و نیز، به این نکته شگفت اشاره می کند که علم بشر در نتیجه فریب مار و نافرمانی آدم حاصل شده است. و در فرجام، نفرین یهوه را به آدم چون شامل همه می شود، دور از عدل و انصاف می شمارد.
در باب چهاردهم، انتقاد ازکیش یهود ادامه می یابد و دستور بزرگ، این را که خداوند درآن آیین، خشمگین و کینه توز، معرفی شده متناقض با بخشایشگری و برازندگی اهورامزدا به شمار می آورد.
در باب پانزدهم، کتاب مسیحیان مورد انتقاد قرار می گیرد: ضمن تشریح جزئیات تد مسیح، دقیقا” عقایدی که در این باره بیان شده، طرح و نقد می شود و لزوم مرگ وی برای اثبات وجود رستاخیز، با رد و انکار، مقابله می شود. بحثی هم درمورد اعتقاد به تثلیث (سه گانه گرائی مسیحیان) به میان می آید. و نیز، با آوردن شواهدی از انجیل، اعتقاد عیسی به وجود دو آفریننده(دو خدائی) را مطرح می کند.
در باب شانزدهم، نویسنده سخت به مانی و مانویان می تازد و شرح می دهد که اساس دین مانی بر سه اصل، استوار است: نخست، نامحدود بودن دو نیروی (آفریدگار) اصلی. دوم، آمیزش آن دو نیرو با یکدیگر. سوم، جدا شدن روشنی از تاریکی در پایان. سپس به پاره ای از عقاید مانوی درباره جهان کوچک و جهان بـزرگ می پردازد و پس از آن می گوید: بنا بر کیش مانی چون اهریمن، آفریننده دنیای مادی است، توالد و تناسل و نیز، زراعت وکشت زمین به او یاری می رساند و از این رو، کاری است ناپسند و باید از آن پرهیز کرد! همچنین به سبب این که اهریمن، خرابکار و تباه کننده زندگی است، کشتن جانوران هم روا نیست. دیگر این که جهان مادی که آفریده اهریمن است نابود خواهد شد و سرانجام، پیروزی از آن ایزد خواهد بود؛ اما رستاخیز و زندگیِ جسمانیِ فرجامین نخواهد بود. بعداً مـردان فرخ وارد بحث تناهی و عدم تناهی می شود و از نامحدود بودن زمان و مکان و محدودیت سایرِ چیزها سخن می راند. سپس دلایلی می آورد برای اثبات این که ماهیت هیچ چیز را بدون احاطه کامل به آن نمی توان دریافت.
در این جا متن پازند کتاب «شکند گمانیک ویچار» ناگهان قطع می شود و مطلب، ناتمام رها می گردد. به احتمال قریب به یقین، این کتاب، دست کم تا خاتمه بحث راجع به کیش مانی، باقیمانده ای داشته که متاسفانه از میان رفته است.
پینوشت:
1: نقل از مقدمه صادق هدایت بر«چهارباب از کتاب شکند گمانی ویچار» به سعی و اهتمام صادق هدایت.
2: این مهـریار، پسرِ مهماد اصفهانی را هدایت احتمالاً دستور زرتشتی معرفی می کند. اما مناس در مقدمه خود، او را بی شک یک مسلمان می داند.
3: درباره تاریخ حیات دستور بزرگ نریوسنگ اختلاف نظر وجود دارد. وست حدس می زده که او در قرن چهاردهم مسیحی می زیسته ولی بعدا تغییرعقیده داده و زمان او را تحقیقا در اواخر قـرن دوازدهم میلادی دانسته است. اما به نظرِ دستور بهرام گور انکلسریا، دستور نریوسنگ درحدود 215 یزدگردی برابر با 846 میلادی از ایران به هندوستان رفته است. (نقل از مقدمه صادق هدایت)
4:نقل از مقدمه صادق هدایت.
1: چهار باب از کتاب گزارش گمان شکن، ترجمه صادق هدایت(۱۹۴۳) انتشارات جاویدان.
2: شرح و ترجمه کامل متن پازند «شکند گمانیک ویچار»، دکتر پروین شکیبا، (۱۳۸۱)
3: ترجمه پنج فصل نخست کتاب شکند گمانیک ویچار، پایان نامه کارشناسی ارشد، محمد رضا خسروی، استاد راهنما دکتر مهشید میرفخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
4:تعالیم مغان، آر سی زنر، مترجم فریدون بدره ای، انتشارات توس
5: Shkand-gumanig Vizar, by Mardanfarrokh-i Ohrmazddad.Sacred Books of the East, volume 18, Pahlavi Texts translated by E.W. West
6: Pierre Jean de Menasce, Shkand-Gumanik Vicar: la solution décisive des doubtes
7: šak-ud-gumanih-vizar -- The Doubt-removing book of Mardanfarrox, edited and translated by Raham Asha
No comments:
Post a Comment