هفته نامه امرداد
گردآوری و نگارش: فرید شولیزاده
سخن را بنام خدای جهان
بیاراید از آشکار و نهان
خداوند عقل و خداوند جان
فروزندهی گونهگون اختران
ازان دادمان عقل و هوش و خرد
که تا باز دانیم از نیک و بد
هر آن را که باشد خرد رهنمای
نکو باشدش کارِ هر دو سرای
بدان تو حقیقت که ایزد یکیست
مر او را همانند و انباز نیست
چو خواهی که باشد ترا دین دُرست
به هستی دادار بگرو نُخُست
ز بنده نخواهد بهجز راستی
پسندش نیاید رهِ کاستی
این بيتها بخشهایی از دیباچهی منظومه «زَراتُشتنامه» است. زراتشتنامه، حماسهای دینی است که زندگانی زرتشت را بر اساس روایتهاي مذهبی و سنتي در خود دارد و نمونهای بارز از چکامه سراییهای ديني در نزد دینورزان زرتشتی است.
چنانکه از ابیات خود منظومه بر میآید، زراتشتنامه به سال 647 یزدگردی برابر با 1278م سروده شده است.
چل و هفت با ششصد از یزدگرد
همان ماه آبان که گیتی فسرد
من این روز آذر گرفتم بدست
به آبان چو بر جشن بودیم مست
این سروده در حدود 1570 بیت است. بر اساس داشتههاي موجود، اين كتاب از گرايش و علاقه زرتشتيان در روزگار خود بهرهمند بوده است. اين گرايش ميتواند به شوند(:دليل) ويژگيهاي ادبي و همچنين درونمايه آن باشد. زيرا زبان شعر برای بیان داستانهاي دینی و رویدادهای گذشتگان، مناسبترین و مردم پذیرترین شیوه است.
کتابی نغز در دین زراتشت
که در دندان بماند از عقل انگشت
سخن چون نظم شد هم خوشتر آید
بهگوش آواز او بهتر سُراید
اگر شاعر بهگفتن نیست استاد
کند قصه خراب، ار هست آباد
اما سرایندهي این مثنوی دلنشین کیست؟ گروهی «کیکاووس پور کیخسرو پور دارا» و برخی دیگر «زرتشت بهرام پژدو» را سراينده آن ميدانند. نگارنده پس از بررسی منظومههای «زراتشتنامه» و «ارداویرافنامه» گمان دارد كه آفريننده زراتشتنامه؛ «کیکاووس پور کیخسرو پور دارا» است.
چنانکه از آن برمیآید، سرایندهی این كتاب فرزند «کیخسرور پوردارا» و از خانوادههای سرشناس و بسیار قدیمی«ری» بوده و در هنگام سرودن منظومهي «زراتشتنامه» مجرد میزیسته است:
بگفتم من این قصهي خواب خویش
به کیخسرو آن نامور باب خویش
کجا پور داراش خوانی همی
بپرس از کسی گر ندانی همی
که آن خانه در ری قدیمی شده
نه تخمی است کاکنون پدید آمده
مرا گفت زنهار رقبت نمای
در این کار زین بیش هرزه مپای
«ری» که در اوستا از آن با نام «رَگَه»[Raga] نام برده می شود، از پایگاه های قدیمی دین زرتشتی به شمار ميرفته و مسمغان یا موبد موبدان در آنجا زندگی میکرده است. از سده هفتم و هشتم هجری به این سو «ری» اهمیت پیشین خود را از دست داد و پس از آن شهر کوچكی بیش نبوده است. از آغاز سده هشتم، ری به موجب درگیریهای مذهبی و اختلاف عقاید میان فرقههای اسلامی چون حنفیان، شافعیان و شیعیان، برای زرتشتیانی که در آنجا ساکن بودهاند شوربختیها و رنجهای فراوانی را موجب شده است.
چه آشکار است که زرتشتیان ساکن آن دیار که موجب بدبینی و اتهام کفر و زندقه از سوی پیروان این مذاهب بودند و محدودیتهای بسیاری بر ایشان وراد میشد، چه روزگار پررنجي را میگذراندند. این حوادث روزگار و درد و رنجی که زرتشتیان و ایرانیان بدان دچار بودند در ابیاتی پراحساس در منظومههای زراتشتنامه، ارداویراف نامه و چَنگرَنگهاچَهنامه به روشنی ديده ميشود.
چنانکه از ابیات منظومه بر میآید کیکاووس پور کیخسرو خوابی میبیند و بهکلام الهامی سروش میشنود که باید به انجام کاری بزرگ که همانا به نظم در آوردن زندگانی زرتشت است، همت گمارد:
یکی تازه کن قصه زرتشت را
به لفظ دری به نظمش فرا
روان زراتشت را شادکن
روان خود از دوزخ آزاد کن
پس به نزد پیشوایان زرتشتی میرود تا از شرح دین و کم و کیف داستان زندگانی زرتشت آگاه شود. موبدی که به زبان اوستا و زند آگاه بوده با گشاده رویی پذیرای او میشود و دفتری به زبان پهلوی(1)، دربر دارنده احوال گذشتگان را بدو نشان میدهد. با یاری این موبد است که کیکاووس پور کیخسرو حماسهی زراتشتنامه را ميآفريند. خود منظومه روای این سخن است:
یکی دفتری دیدم از خسروی
بهخطی که خوانی ورا پهلوی
نهاده بَرِ موبد موبدان
سر و افسرِ بخردان و ردان
نبشته برو سرگذشت جهان
ز احوال پیشینگان و شهان
همان شرح وِستا و زَند آن زمان
که آورده زرتشت انوشهروان
همان قصهي زادن از مادرش
از آن رفته احوالها بر سرش
کهن گشت این قصه در دست کس
نبودی به خواندن بر او دسترس
مرا گفت موبد: نگه کن بدین
که تا بهتر آگاه گردی ز دین
وز آنجا یکی بهره بر من بخواند
تو گفتی دلم را بر آتش نشاند
مرا گفت دانش در این روزگار
ز بهر چنین روز آید بهکار
همی بینی این قصههای کهن
کزو یاد نارد کسی اصل و بن
ندارد بدین خط کسی دستگاه
بترسم که گردد بهیک ره تباه
همان به که این را بهنظم آوری
بپاکیزه گفتار و خط دری
ز دانش بیارایی این دین پاک
کنی تازه این رسم و آیین پاک
مگر نو شود این سخن در جهان
بخوانند هرکس از این داستان
همه کس ببیند ازو راه راست
که در دین پاکیزه رسم ماست
آنچه که بیش از پیش در گفتگوی میان کیکاووس و آن موبد فرزانه قابل توجه است اشاره به در حال فراموشی بودن زبان و خط پهلوی است، زيرا کسی کلام «زند»(:تفسير پهلوي كه بر اوستا مي نوشتند) چیزی نمیدانسته است.
چکامهسرا هیچگاه از متن پهلوی مورد استفادهی خویش در منظومه نامی نمیبرد و تنها به این نکته اکتفا دارد که راوی متنی پهلوی بهزبان دری است. پژوهشگر پارسی«اِدلدارو»[Edal daru] که نگارش گُجراتی زراتشتنامه را انجام داده بر این گمان است که این متن پهلوی را شناخته و آن را «ویچَرکرتِ دینیک»[vejar kart I dinig] میداند که متنی پهلوی منسوب به «مدیوماه»، نخستین دینآور و پسر عموی زرتشت است. اما کیکاووسپورکیخسرو در ابیاتی دیگر از متن اوستا و زند به عنوان منبع سخن نام میبرد و خوانندهاش را بهوادی سخن فرا میخواند:
نکو بشنو اين قصهی ارجمند
ز گفتار آن موبد هوشمند
بیاورده از زند و وستا بدر
ز گفتار دادار پیروزگر
نبشتم من این را بلفظ دری
که تا باشد آسان چو تو بنگری
گويش کیکاووس پور کیخسرو در این حماسهی دینی بیشتر مبتني بر سبک خراسانی است و زبان وی همان شیوهي عمومی حماسه سرایان ایرانی است و با سبک عراقی که شیوه رایج عصر وی بوده بيگانه است.
زراتشتنامه از دیدگاه محتوا و ویژگیهای زبانی در ادبیات فارسي دارای جایگاه شامخی است. اين منظومه در سدههای بعدی میان مسلمانان مهجور مانده است که براي این موضوع دو دلیل را ميتوان بيان داشت: نخست اختلافات دینی و دیگری کهن و منسوخ بودن بسیاری از واژههای زراتشتنامه در قرون یادشده است.
منظومهي زراتشتنامه در سدههاي بعد مورد استناد دينورزان زرتشتي قرار گرفته است، چنانكه موبد کیخسرو، پديد آورندهي کتاب «دبستان المذاهب» مرجع کارش در باب زندگانی زرتشت را همین مثنوی زراتشتنامه قرار داده است. وی اين حماسهي ديني را بصورت نثر درآورده اما در بخشهایی از روایت خویش، ابیاتی از منظومه را هم نقل میکند.
اكنون بیش از دو قرن است كه خاورشناسان اروپايي با اين منظمومه و داستان سنّتی زندگی زرتشت آنگونه که در زراتشتنامه نقل است، آشنا شدهاند. نخستین فردی که در پژوهشهای خود از زراتشتنامه نام میبرد انکتیل دوپرون است. وی در ترجمه زند اوستا از زراتشتنامه یاد و بخشهای زیادی از آن را بهعنوان شرح سنتی زندگی زرتشت به زبان فرانسوي ترجمه میکند. انکتیل دوپرون در سال 1760م نیز ترجمهای کامل به لاتین از منظومهي زراتشتنامه ارائه میدهد.
پس از او پژوهشگران نامآور دیگری چون ایستویک[E.B.Eastwick]، روزنبرگ، مِنان[Menant]، اشپیگل، وِست، جکسون و... بر روی متن این منظومه پژوهشهایی انجام داده و آثاری انتقادی و تصحیح شده را به چاپ رساندهاند.
تکیه خاورشناسان در برسی منظومهي زراتشتنامه بر نُه(9) دستنویس بوده که در این میان پنج دستنویس ارجحتر هستند:«نسخهی دستنویس کتابخانهی عمومی سنپترزبورگ»، «نسخهی دستنویس کتابخانهی ملی پاریس»، «دو نسخهی دستنویس موزهی بریتانیا در لندن» و «نسخهی دستنویس کتابخانهی پادشاهی آلمان در مونیخ»...
امروز با گذشت بیش از هفت سده از عصر سرایش زراتشتنامه تنها نام نیکی از كيكاووس پور كيخسرو و زرتشت بهرام بن پژدو به یادگار مانده است و البته یک حماسهي ديني به سبك حماسهسرايان خراسان که خواننده را سبک بال سوار بر برگ های خویش به عصر اسطوره ها و روزگار باستان ميبرد...
یاری نامه:
1: منظومه زراتشت نامه، زرتشت بهرام پژدو، به کوشش محمد دبیرسیاقی، کتابخانه طهوری 1338
2: تاریخ ادبیات در ایران، ذبیحالله صفا، ابنسینا 1342
3: تاریخ زرتشتیان: فرزانگان زرتشتی. رشید شهمردان، انتشارات فروهر 1363
4: متون شرقی و سنتی زرتشتی(دوره دو جلدی)، هاشم رضی، 1384 انتشارات بهجت
No comments:
Post a Comment